فیک: گودال
فیک: گودال
part⁴
^ رئیس ، آقای چان آمدن شما رو ببینن
" بهش بگو بیاد تو "
تعظیم کرد به سمت در رفت
^ بفرمایید داخل آقای چان
چان: ممنون خانم کوچولو
منشی از دفتر بزرگش بیرون رفت
روی مبل بزرگ از جنس چرم نشسته بود
گشاد نشسته بود و سیگارش در دست داشت و پُک های کوچیک و بزرگی ازش میگرفت
چان روی مبل جلوی مبلی که مَرد نشسته بود نشست
چان: بهبه آقای جئون ، شریک قدیمی خیلی وقته که ندیدمت ، مشتاق دیدار بودیم ، خیلی وقته از آخرین باری که دیدار داشتیم گذشته
دود سیگار بیرون داد
از مبل فاصله گرفت
" زبون نریز چان کارتو بگو "jk
چان: وااا جئون تو که اینجوری نبود اصلا بزار احوالتو بپرسم
" تا وقتی کارت گیر میکنه به من میفهمی زندم یا نه پس حرفتو بزن "jk
چان: باشه هر جور که تو بخوای جئون
چان: خب جئون ازت میخوام که یکیو برام پیدا کنی
" کیو؟ "jk
چان: این عکسشه
عکس به جئون داد
خودش بود دقیقا همون دختری دوماه پیش بهش کمک کرد تا از دستش فرار کنه
کی فکرشو میکرد اول کمکش کنه بعد بهش بگنپیداش کن
میخواست بخنده ولی به زور جلوی خودشو گرفته بود
با حالت جدی بهش گفت
" کیه؟ "jk
چان: کیم ا.ت ، دختری ۲۵ ساله ، فوق لیسانس هنر داره و توی شرکت اسیانا ایرلاینز طراح مُده ، مجرده و دست نخورده
" برای چی میخوایش؟ "jk
چان: بهش درخواست ازدواج دادم ولی رد کردم منم میخوام پیش خودم باشه
چان هم راستشو به جئون نگفت
عکسشو داخل جیبش گذاشت
نخ سیگاری از داخل پاکت بیرون آورد و روشن کرد
" ببنیم چی میشه "jk
چان: خوبه پس ...
از روی مبل بلند شد
چان: هر وقت پیداش کردی بهم زنگبزن
خواست بره که برگشت
چان: درضمن زنده میخوامش
از دفتر بیرون رفت
با بیرون رفتنش عکس از داخل جیبش بیرون آورد و بهش نگاه کرد
چهره ی زیبایی داشت
موهای بلند مشکی و پوستی سفید و اجزاری صورتی که در کنار هم زیباترین بودن
بدون شک زیباترین بود
زیبا مانند ماه
از نگاه کردن بهش خسته نمیشد
در دفتر باز شد و قامت رفیقش (تهیونگ) نمایان شد
نزدیک آمد روبه روش روی مبل نشست
تهیونگ: اون چان عوضی برای چی آمده بود اینجا؟
بدون اینکه چشم از عکس برداره جوابشو داد
" ازم خواست براش یکیو پیدا کنم "jk
تهیونگ: کی؟
از مبل فاصله گرفت
خم شد و عکس روبه روش گرفت
" اینو؟ "jk
عکسگرفت بهش نگاهی انداخت
تهیونگ: دختر خوشگلیه ، خوش چهره اس ...
عکس بهش پس داد
عکس داخل جیبش گذاشت
part⁴
^ رئیس ، آقای چان آمدن شما رو ببینن
" بهش بگو بیاد تو "
تعظیم کرد به سمت در رفت
^ بفرمایید داخل آقای چان
چان: ممنون خانم کوچولو
منشی از دفتر بزرگش بیرون رفت
روی مبل بزرگ از جنس چرم نشسته بود
گشاد نشسته بود و سیگارش در دست داشت و پُک های کوچیک و بزرگی ازش میگرفت
چان روی مبل جلوی مبلی که مَرد نشسته بود نشست
چان: بهبه آقای جئون ، شریک قدیمی خیلی وقته که ندیدمت ، مشتاق دیدار بودیم ، خیلی وقته از آخرین باری که دیدار داشتیم گذشته
دود سیگار بیرون داد
از مبل فاصله گرفت
" زبون نریز چان کارتو بگو "jk
چان: وااا جئون تو که اینجوری نبود اصلا بزار احوالتو بپرسم
" تا وقتی کارت گیر میکنه به من میفهمی زندم یا نه پس حرفتو بزن "jk
چان: باشه هر جور که تو بخوای جئون
چان: خب جئون ازت میخوام که یکیو برام پیدا کنی
" کیو؟ "jk
چان: این عکسشه
عکس به جئون داد
خودش بود دقیقا همون دختری دوماه پیش بهش کمک کرد تا از دستش فرار کنه
کی فکرشو میکرد اول کمکش کنه بعد بهش بگنپیداش کن
میخواست بخنده ولی به زور جلوی خودشو گرفته بود
با حالت جدی بهش گفت
" کیه؟ "jk
چان: کیم ا.ت ، دختری ۲۵ ساله ، فوق لیسانس هنر داره و توی شرکت اسیانا ایرلاینز طراح مُده ، مجرده و دست نخورده
" برای چی میخوایش؟ "jk
چان: بهش درخواست ازدواج دادم ولی رد کردم منم میخوام پیش خودم باشه
چان هم راستشو به جئون نگفت
عکسشو داخل جیبش گذاشت
نخ سیگاری از داخل پاکت بیرون آورد و روشن کرد
" ببنیم چی میشه "jk
چان: خوبه پس ...
از روی مبل بلند شد
چان: هر وقت پیداش کردی بهم زنگبزن
خواست بره که برگشت
چان: درضمن زنده میخوامش
از دفتر بیرون رفت
با بیرون رفتنش عکس از داخل جیبش بیرون آورد و بهش نگاه کرد
چهره ی زیبایی داشت
موهای بلند مشکی و پوستی سفید و اجزاری صورتی که در کنار هم زیباترین بودن
بدون شک زیباترین بود
زیبا مانند ماه
از نگاه کردن بهش خسته نمیشد
در دفتر باز شد و قامت رفیقش (تهیونگ) نمایان شد
نزدیک آمد روبه روش روی مبل نشست
تهیونگ: اون چان عوضی برای چی آمده بود اینجا؟
بدون اینکه چشم از عکس برداره جوابشو داد
" ازم خواست براش یکیو پیدا کنم "jk
تهیونگ: کی؟
از مبل فاصله گرفت
خم شد و عکس روبه روش گرفت
" اینو؟ "jk
عکسگرفت بهش نگاهی انداخت
تهیونگ: دختر خوشگلیه ، خوش چهره اس ...
عکس بهش پس داد
عکس داخل جیبش گذاشت
۲۲.۰k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.