پارت ۷۳ زندگی جونگمه
پارت ۷۳ زندگی جونگمه
تقریبا غروب شده بود
کوک یهو غیبش زد
هرجارو گشتن کوک نبود
جونگمه یهو یاد دعوا دیروز افتاد
یهو گفت:آره
تهیونگ:چی!
جونگمه:یادته صبح بهت چی گفتم
تهیونگ: آره
جونگمه:صبر نکردن فردا بیان الان اومدن
تهیونگ:وای😨
جونگمه:میدونم کجان(وقتی تو کارائوکه یکی از پسراداشت با تلفن در مورد جایی که کسی رو کتک میزنن که کارخونه خرابه بود میگفت ،شنید)
تهیونگ:خب زود باش بیا بریم
جونگمه:وایسا وایسا !شما جایی نمیای میمونی همینجا من میرم کوک رو میارم بعدبه شما میگم میای
تهیونگ:اگه صدمه ببینی!
جونگمه:خیالت راحت من هیچیم نمیشه
جونگمه رفت دنبال کوک
رفت با ماشین در اون کارخونه خرابه رو شکوند و خیلی ترسناک اومد بیرون از ماشین
دید کوک رو بستن به صندلی صورتش هم خونیه
جونگمه:ببین پسر جون یه بلایی سرت میارم مرده ها سر قبرت گریه کنن
کوک با صدای بیحال و آروم هی میگفت:جونگمه😮💨فرار کن
پسره یدونه شیشه الکل برداشت و گفت:ببین کی اینو میگه و شیشه الکل رو کوبید تو سر جونگمه
شیشه الکل خورد شد ولی سر جونگمه هیچیش نشد
جونگمه خیلی ترسناک خندید و یکی از اون شیشه خورده هارو برداشت کرد تو شکم پسره
پسره خون بالا آورد
بقیه پسرا به جونگمه حمله کردن
جونگمه سرش به خاطر ضربه گیج میرفت ولی جوری اون پسرارو میزد که کوک از جونگمه وحشت کرده بود
جونگمه همشون رو زد ولی یکیش از پشت با یکی از خورده شیشه ها دست جونگمه رو از بازو تا مچ برید
جونگمه دردش گرفت ولی به خاطر کوک ازشون نگذشت و اون پسره هم زد و رفت کوک رو بغل کرد و برد
کوک اصلا حالش خوب نبود
جونگمه خون دستش داشت میچکید
ولی با اونیکی دستش فرمون رو گرفت
جونگمه رفت جلو کمپانی زنگ زد تهیونگ اومد پایین
تهیونگ:چرا شما دوتا اینجوری شدید😱
جونگمه سر تهیونگ داد زد:الان وقت اینا نیست برو کمک بیار به کوک کمک کن😠
تقریبا غروب شده بود
کوک یهو غیبش زد
هرجارو گشتن کوک نبود
جونگمه یهو یاد دعوا دیروز افتاد
یهو گفت:آره
تهیونگ:چی!
جونگمه:یادته صبح بهت چی گفتم
تهیونگ: آره
جونگمه:صبر نکردن فردا بیان الان اومدن
تهیونگ:وای😨
جونگمه:میدونم کجان(وقتی تو کارائوکه یکی از پسراداشت با تلفن در مورد جایی که کسی رو کتک میزنن که کارخونه خرابه بود میگفت ،شنید)
تهیونگ:خب زود باش بیا بریم
جونگمه:وایسا وایسا !شما جایی نمیای میمونی همینجا من میرم کوک رو میارم بعدبه شما میگم میای
تهیونگ:اگه صدمه ببینی!
جونگمه:خیالت راحت من هیچیم نمیشه
جونگمه رفت دنبال کوک
رفت با ماشین در اون کارخونه خرابه رو شکوند و خیلی ترسناک اومد بیرون از ماشین
دید کوک رو بستن به صندلی صورتش هم خونیه
جونگمه:ببین پسر جون یه بلایی سرت میارم مرده ها سر قبرت گریه کنن
کوک با صدای بیحال و آروم هی میگفت:جونگمه😮💨فرار کن
پسره یدونه شیشه الکل برداشت و گفت:ببین کی اینو میگه و شیشه الکل رو کوبید تو سر جونگمه
شیشه الکل خورد شد ولی سر جونگمه هیچیش نشد
جونگمه خیلی ترسناک خندید و یکی از اون شیشه خورده هارو برداشت کرد تو شکم پسره
پسره خون بالا آورد
بقیه پسرا به جونگمه حمله کردن
جونگمه سرش به خاطر ضربه گیج میرفت ولی جوری اون پسرارو میزد که کوک از جونگمه وحشت کرده بود
جونگمه همشون رو زد ولی یکیش از پشت با یکی از خورده شیشه ها دست جونگمه رو از بازو تا مچ برید
جونگمه دردش گرفت ولی به خاطر کوک ازشون نگذشت و اون پسره هم زد و رفت کوک رو بغل کرد و برد
کوک اصلا حالش خوب نبود
جونگمه خون دستش داشت میچکید
ولی با اونیکی دستش فرمون رو گرفت
جونگمه رفت جلو کمپانی زنگ زد تهیونگ اومد پایین
تهیونگ:چرا شما دوتا اینجوری شدید😱
جونگمه سر تهیونگ داد زد:الان وقت اینا نیست برو کمک بیار به کوک کمک کن😠
۱۶.۷k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.