پارت ۷۴ زندگی جونگمه
پارت ۷۴ زندگی جونگمه
تهیونگ کوک رو با کمک چندتا از همکارا برد کمپانی
جونگمه رفت خونه؛تهیونگ اومد پایین به جونگمه کمک کنه دید جونگمه نیست
تهیونگ:این دختر واقعا دیونست😫
جونگمه رسید خونه
رفت لباسش رو در آورد زخمش رو زد عفونی کرد و گفت:باز دردسر درست کردم😕
به فکر این اوفتاد اگه بی صدا و بدون اینکه کسی بفهمه وکمکش کنه میتونه خود کشی کنه
گوشیش رو گذاشت رو حالت هواپیما
رفت بالای لبه ی بالکن ایستاد
چشاش رو بست و پرید
تهیونگ یهو از دستش گرفت
کشید بالا ولی خود تهیونگ اوفتاد پایین
جونگمه جیغ کشید خودش رو کشید عقب
اومدن تهیونگ رو بردن بیمارستان
جونگمه جوری داشت گریه میکرد که بیمارا اومده بودن دلداریش میدادن
کوک چون حال خودش خوب نبود بهش نگفتن تهیونگ تو بیمارستان
دکتر اومد بیرون جونگمه دوید سمتش گفت:دکتر توروخدا تهیونگ حالش چطوره
دکتر:آروم باشید😊تهیونگ حالش خوبه فقط گردنش شکسته
جونگمه یهو دوباره شروع کرد به گریه کردن
دوست دختر تهیونگ بدو بدو اومد
جونگمه:ببخشید 😭ببخشید 😭
دوست دختر تهیونگ جونگمه رو بغل کرد و گفت: مشکلی نیست؛تهیونگ حالش خوب میشه ولی تو چندین بار تو بیمترستان بستری بودی اگه تو میفتادی پایین خدایی نکرده میمردی🥲
جونگمه:از منطقی بودن تهیونگبهتوهمسرایت کرده 😭
دوست دختر تهیونگ خندید
جونگمه چون داشت زخمش رو زد عفونی میکردزیرپیرن پوشیده بودو تهیونگ هم یهو اوفتاد پایین و فرصت نکرد لباسش رو عوض کنه
دوست دختر تهیونگ یهو از دست جونگمه گرفت و گفت:دستت چیشده😳
جونگمه:توی یه دعوا اتفاق اوفتاد
دوست دختر تهیونگ:بیا بریم ببینم
جونگمه:کجا؟
دوست دختر تهیونگ:باید زخمت رو زد عفونی کنیم
جونگمه و دوست دختر تهیونگ رفتن دوست دختر تهیونگ داشت دست جونگمه رو زدعفونی میکرد و گفت:درست بگو ببینم چیشده
جونگمه یهو زد زیر گریه
تهیونگ اومد بغلش کرد و گفت :من خوبم:)
تهیونگ کوک رو با کمک چندتا از همکارا برد کمپانی
جونگمه رفت خونه؛تهیونگ اومد پایین به جونگمه کمک کنه دید جونگمه نیست
تهیونگ:این دختر واقعا دیونست😫
جونگمه رسید خونه
رفت لباسش رو در آورد زخمش رو زد عفونی کرد و گفت:باز دردسر درست کردم😕
به فکر این اوفتاد اگه بی صدا و بدون اینکه کسی بفهمه وکمکش کنه میتونه خود کشی کنه
گوشیش رو گذاشت رو حالت هواپیما
رفت بالای لبه ی بالکن ایستاد
چشاش رو بست و پرید
تهیونگ یهو از دستش گرفت
کشید بالا ولی خود تهیونگ اوفتاد پایین
جونگمه جیغ کشید خودش رو کشید عقب
اومدن تهیونگ رو بردن بیمارستان
جونگمه جوری داشت گریه میکرد که بیمارا اومده بودن دلداریش میدادن
کوک چون حال خودش خوب نبود بهش نگفتن تهیونگ تو بیمارستان
دکتر اومد بیرون جونگمه دوید سمتش گفت:دکتر توروخدا تهیونگ حالش چطوره
دکتر:آروم باشید😊تهیونگ حالش خوبه فقط گردنش شکسته
جونگمه یهو دوباره شروع کرد به گریه کردن
دوست دختر تهیونگ بدو بدو اومد
جونگمه:ببخشید 😭ببخشید 😭
دوست دختر تهیونگ جونگمه رو بغل کرد و گفت: مشکلی نیست؛تهیونگ حالش خوب میشه ولی تو چندین بار تو بیمترستان بستری بودی اگه تو میفتادی پایین خدایی نکرده میمردی🥲
جونگمه:از منطقی بودن تهیونگبهتوهمسرایت کرده 😭
دوست دختر تهیونگ خندید
جونگمه چون داشت زخمش رو زد عفونی میکردزیرپیرن پوشیده بودو تهیونگ هم یهو اوفتاد پایین و فرصت نکرد لباسش رو عوض کنه
دوست دختر تهیونگ یهو از دست جونگمه گرفت و گفت:دستت چیشده😳
جونگمه:توی یه دعوا اتفاق اوفتاد
دوست دختر تهیونگ:بیا بریم ببینم
جونگمه:کجا؟
دوست دختر تهیونگ:باید زخمت رو زد عفونی کنیم
جونگمه و دوست دختر تهیونگ رفتن دوست دختر تهیونگ داشت دست جونگمه رو زدعفونی میکرد و گفت:درست بگو ببینم چیشده
جونگمه یهو زد زیر گریه
تهیونگ اومد بغلش کرد و گفت :من خوبم:)
۳۳.۵k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.