پارت ۷۲ زندگی جونگمه
پارت ۷۲ زندگی جونگمه
جونگمه:چرا تو انقدر لوسی😮💨
کوک:چون تو دختر ساده ای هستی و باید واضح بهت گفت که دوست دارم یا کیوتی
جونگمه یه لبخند ترسناک و تاسف بار زد
کوک:اَه اینارو ولش کن بیا بریم بخوابیم
جونگمه:خیله خب
کوک و جونگمه رفتن خوابیدن
صبح شد
داشتن صبحونه میخوردن که کوک گفت:تو دختر آرومی هستی نگرانم اگه اتفاقی برات بیوفته
جونگمه:باشه
جونگمه رفت سر کار
از سر کار اومدنی چندتا پسر(هرزه)جونگمه رو بردن کارائوکه
جونگمه رفت نشست
زنگ زد به کوک گوشیش رو برعکس کردوگذاشترو میز
کوک از صدای پسرا فهمید چه خبره
رفت کارائوکه نزدیک به محل کار جونگمه
همه ی درارو بازکرد و تا بالاخره پیداشون کرد
پسره:چی میخوای😏
کوک:یاااه😠اون دختر اینجا چیکار میکنه.
پسره پاشد شیشه الکل رو برداشت رفت سمت کوک و گفت مگه تو چیکارشی و شیشه الکل رو برد بالا میخواست بکوبه تو سر کوک ولی جونگمه از دستش گرفت و گفت:هه😏فکر کردی اون پسر بی صاحابه؟و با مشتش کوبید تو صورت پسره پسره از حال رفت دوستای پسره اومدن جونگمه رو بزنن جونگمه شیشهای که دست اون پسره بود برداشت کوبید تو سر یکی از پسرا ؛اونیکی هم با پاش کوبید تو سرش و اونیکی پسر هارم در شکل های گوناگون زد
خلاصه همشون رو یجوری زد که از حال رفتن
کوک اینجوری😳😧مونده بود
جونگمه:من میتونستم از پس اینا بر بیام ولی خواستم بهت بگم نیازی به نگرانی نیس
جونگمه اینرو گفت و رفت
کوک هنوز با قیافه😳😧مونده بود
جونگمه داد زد:کوک!
کوک:ها !الان میام
کوک جونگمه رسوند و خودش هم رفت خونه
صبح شد
جونگمه مرخصی گرفته بود بره کمپانی دیدن تهیونگ که بهش یه چیز بگه
جونگمه :تهیونگ فکر کنم فردا بیان کوک رو ببرن یه بلایی سرش بیارن
تهیونگ:چرا
جونگمه:دیروز یه دعوای مفصل شده بود
جونگمه:چرا تو انقدر لوسی😮💨
کوک:چون تو دختر ساده ای هستی و باید واضح بهت گفت که دوست دارم یا کیوتی
جونگمه یه لبخند ترسناک و تاسف بار زد
کوک:اَه اینارو ولش کن بیا بریم بخوابیم
جونگمه:خیله خب
کوک و جونگمه رفتن خوابیدن
صبح شد
داشتن صبحونه میخوردن که کوک گفت:تو دختر آرومی هستی نگرانم اگه اتفاقی برات بیوفته
جونگمه:باشه
جونگمه رفت سر کار
از سر کار اومدنی چندتا پسر(هرزه)جونگمه رو بردن کارائوکه
جونگمه رفت نشست
زنگ زد به کوک گوشیش رو برعکس کردوگذاشترو میز
کوک از صدای پسرا فهمید چه خبره
رفت کارائوکه نزدیک به محل کار جونگمه
همه ی درارو بازکرد و تا بالاخره پیداشون کرد
پسره:چی میخوای😏
کوک:یاااه😠اون دختر اینجا چیکار میکنه.
پسره پاشد شیشه الکل رو برداشت رفت سمت کوک و گفت مگه تو چیکارشی و شیشه الکل رو برد بالا میخواست بکوبه تو سر کوک ولی جونگمه از دستش گرفت و گفت:هه😏فکر کردی اون پسر بی صاحابه؟و با مشتش کوبید تو صورت پسره پسره از حال رفت دوستای پسره اومدن جونگمه رو بزنن جونگمه شیشهای که دست اون پسره بود برداشت کوبید تو سر یکی از پسرا ؛اونیکی هم با پاش کوبید تو سرش و اونیکی پسر هارم در شکل های گوناگون زد
خلاصه همشون رو یجوری زد که از حال رفتن
کوک اینجوری😳😧مونده بود
جونگمه:من میتونستم از پس اینا بر بیام ولی خواستم بهت بگم نیازی به نگرانی نیس
جونگمه اینرو گفت و رفت
کوک هنوز با قیافه😳😧مونده بود
جونگمه داد زد:کوک!
کوک:ها !الان میام
کوک جونگمه رسوند و خودش هم رفت خونه
صبح شد
جونگمه مرخصی گرفته بود بره کمپانی دیدن تهیونگ که بهش یه چیز بگه
جونگمه :تهیونگ فکر کنم فردا بیان کوک رو ببرن یه بلایی سرش بیارن
تهیونگ:چرا
جونگمه:دیروز یه دعوای مفصل شده بود
۱۵.۳k
۱۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.