فیک:گودال
فیک:گودال
part¹⁸
" هوا خوبه نه! "jk
با شنیدن صداش به سمتش برگشت
" اینجا چیکار میکنی؟! "jk
" جو اونجا برام خسته کننده بود امدم اینجا فکر کنم تهیونگ بهت گفته "a.t
" اره گفت ولی فکر کنم قرار بود از جات جُم نخوری! "jk
" به تهیونگگفتم حواسش بهم هست "a.t
" فقط اون حواسش بهت هست؟ "jk
" جین ، جیمین هم هستن "a.t
" یکی جا انداختی "jk
" فکر نکنم تو حواست بهم باشه! "a.t
" حواسم بهت نیست؟ فکر کنم اونی که داشت توی خونه خودشو میخورد که یهوقت کسی بهت نگاه کنه بابام بود "jk
خندید و در جوابش بهش گفت
" منظورم اون نبود ... تو بیشتر از اینکه مواظبم باشی حواستت بهم هست "a.t
" خوبه فکر کردم آدم حسابم نمیکنی! "jk
" معلومه که آدم حسابت نمیکنم "a.t
" جان؟ببخشید فکر کنم گوشام اشتباه شنید جنابعالی الان چی بلغور کرد؟ "jk
صداشو نسبتا بالا بُرد و با لحن شوخی آمیزی صحبت کرد
"گفتم آدمم حسابت نمیکنم "a.t
" نه بابا؟ راست میگی؟ بعد شما منو حیون حساب میکنید؟ "jk
" چی نه بابا چرا باید یه فضای ، آدم یا حیون حساب کنم ، شوخیت گرفته! "a.t
" چی فضای؟ هعهع همچين لقبی بهم دادی هعهع "jk
[( 'هعهع یا هع یا خخ' یعنی طرف داره میخنده، دیگه نمینویسم 'خنده' )]
" اره پس چیفکر کردی، تو درست مثل فضایا میمونی ، مثل آدم رفتار میکنی وقتی ام که خوبی عجیبی درست مثل فضایا غریب غریب "a.t
" نه بابت من عجیب غریبم ،هعهع دختر دیونه "jk
" چی؟ خخ دیونه؟ "a.t
" اینقدر خلی که از خدا برات شفا دعا میکنم ، رمبو "jk
" رمبو؟ خخخ به من میگیرمبو ، عیار پاتوتی "a.t
" عیار باتوتی؟ یا بهم میگی فضای یا عیار باتوتی؟ حالا من کدومم؟ "jk
" شخصیت جنابعالی بیشتر به فضیایا میخوره ولی ترجیح میدم با تمام لقابی که بلدم صدات کنم جز اسمت "a.t
" خوبه "jk
" خوبه؟ الان باید باهام بحثی کنی که چرا با اسم صدات نمیزنم بعد میگی خوبه! "a.t
" صدای قشنگی داره و وقتی با اون لقابی که خودت برام ساختی صدام میکنی خوشم میاد "jk
" واقعا؟ خوشت میاد اینطوری صدات میزنم؟! "a.t
" اره ، البته فقط تو کسی جز تو جرعت نداره که اینجوری صدام کنه "jk
" چرا؟ چرا فقط من؟ "a.t
" چون ... هوا خیلی خوبه "jk
ار روی نیمکت باغ بلند شد و کش و قوسی به کمرش داد
" گفتی حوصلهاَت سر رفته! "jk
" اره "a.t
" حب بلند شو .. بلند شو بریم بیرون بارون آمده خیابونا خیسه حس خوبی داره "jk
" باشه ... "a.t
بلند شد و به سمت در رفت
" هی کجا؟ میگم بریم بگردیم! "jk
" سریع میرم داخل کاپشن مو بردارم و به تهیونگ بگم یوقت نگران نشه "a.t
" باشه منتظرم "jk
" سریع میام "a.t
_چند دقیقه بعد_
" پس کجا موند "jk
در باز شد و دختر از اون بیرون آمد و به طرف جئون حرکت کرد
"چرا اینقدر طولش دادی؟! "jk
" رفتم یکم خوراکی برداشتم تو راه بخوریم میچسبه "a.t
" خوبه .. بیا بریم "jk
part¹⁸
" هوا خوبه نه! "jk
با شنیدن صداش به سمتش برگشت
" اینجا چیکار میکنی؟! "jk
" جو اونجا برام خسته کننده بود امدم اینجا فکر کنم تهیونگ بهت گفته "a.t
" اره گفت ولی فکر کنم قرار بود از جات جُم نخوری! "jk
" به تهیونگگفتم حواسش بهم هست "a.t
" فقط اون حواسش بهت هست؟ "jk
" جین ، جیمین هم هستن "a.t
" یکی جا انداختی "jk
" فکر نکنم تو حواست بهم باشه! "a.t
" حواسم بهت نیست؟ فکر کنم اونی که داشت توی خونه خودشو میخورد که یهوقت کسی بهت نگاه کنه بابام بود "jk
خندید و در جوابش بهش گفت
" منظورم اون نبود ... تو بیشتر از اینکه مواظبم باشی حواستت بهم هست "a.t
" خوبه فکر کردم آدم حسابم نمیکنی! "jk
" معلومه که آدم حسابت نمیکنم "a.t
" جان؟ببخشید فکر کنم گوشام اشتباه شنید جنابعالی الان چی بلغور کرد؟ "jk
صداشو نسبتا بالا بُرد و با لحن شوخی آمیزی صحبت کرد
"گفتم آدمم حسابت نمیکنم "a.t
" نه بابا؟ راست میگی؟ بعد شما منو حیون حساب میکنید؟ "jk
" چی نه بابا چرا باید یه فضای ، آدم یا حیون حساب کنم ، شوخیت گرفته! "a.t
" چی فضای؟ هعهع همچين لقبی بهم دادی هعهع "jk
[( 'هعهع یا هع یا خخ' یعنی طرف داره میخنده، دیگه نمینویسم 'خنده' )]
" اره پس چیفکر کردی، تو درست مثل فضایا میمونی ، مثل آدم رفتار میکنی وقتی ام که خوبی عجیبی درست مثل فضایا غریب غریب "a.t
" نه بابت من عجیب غریبم ،هعهع دختر دیونه "jk
" چی؟ خخ دیونه؟ "a.t
" اینقدر خلی که از خدا برات شفا دعا میکنم ، رمبو "jk
" رمبو؟ خخخ به من میگیرمبو ، عیار پاتوتی "a.t
" عیار باتوتی؟ یا بهم میگی فضای یا عیار باتوتی؟ حالا من کدومم؟ "jk
" شخصیت جنابعالی بیشتر به فضیایا میخوره ولی ترجیح میدم با تمام لقابی که بلدم صدات کنم جز اسمت "a.t
" خوبه "jk
" خوبه؟ الان باید باهام بحثی کنی که چرا با اسم صدات نمیزنم بعد میگی خوبه! "a.t
" صدای قشنگی داره و وقتی با اون لقابی که خودت برام ساختی صدام میکنی خوشم میاد "jk
" واقعا؟ خوشت میاد اینطوری صدات میزنم؟! "a.t
" اره ، البته فقط تو کسی جز تو جرعت نداره که اینجوری صدام کنه "jk
" چرا؟ چرا فقط من؟ "a.t
" چون ... هوا خیلی خوبه "jk
ار روی نیمکت باغ بلند شد و کش و قوسی به کمرش داد
" گفتی حوصلهاَت سر رفته! "jk
" اره "a.t
" حب بلند شو .. بلند شو بریم بیرون بارون آمده خیابونا خیسه حس خوبی داره "jk
" باشه ... "a.t
بلند شد و به سمت در رفت
" هی کجا؟ میگم بریم بگردیم! "jk
" سریع میرم داخل کاپشن مو بردارم و به تهیونگ بگم یوقت نگران نشه "a.t
" باشه منتظرم "jk
" سریع میام "a.t
_چند دقیقه بعد_
" پس کجا موند "jk
در باز شد و دختر از اون بیرون آمد و به طرف جئون حرکت کرد
"چرا اینقدر طولش دادی؟! "jk
" رفتم یکم خوراکی برداشتم تو راه بخوریم میچسبه "a.t
" خوبه .. بیا بریم "jk
۱۷.۵k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.