Mr boss part 13
*فردا صبح از بیدار شدی نگا کردی لباس تنت نبود تو بغلش بودی و پتو کشیده بود روت خواب بود یکم زیر دلت درد میکرد میخواستی بلند شی که کمرت گرفت نزاشت بیشتر کشیدت تو بغلش بدنتون گرم بود باعث میشد ارومت کنه بیشتر بخوای تو بغلش بمونی
- دیشب عصبی شدم
+ تو بهم ت.جاوز کردی
- برای چی گذاشتی بهت نزدیک بشه
+ فکر نمیکنم عشقی بین ما بوده باشه که
- کاری نکن که بدتر کنم خودتم بهتر باید فهمیده باشی عاشقتم
+ ازدواج ما واقعی نبوده
- دیشب برات واقعی بوده مگه نه
+ بس کن داری
- دارم چی؟ شاید بهتره واقعیت بفهمی که الان زن منی
+ من فقط. نقش نامزدت بازی میکنم
*چیزی نگفت ساکت نگات کرد
- این از اولش هم به نقش نبوده
*از رو تخت بلند شد و رفت حمام دوش میگرفت دراز بودی رو تخت نمیخواستی بلند شی دلت درد میکرد همش داشتی به دیشب فکر میکردی باعث میشد خجالت بکشی و بدنت داغ کنه
+ اه چم شده من
ا/ت ویو : از رو تخت بلند شدم یه لباس بلند پوشیدم رفتم طبقه پایین اروم راه میرفتم چون درد داشتم نگا خدمتکار کردم که داشت میز صبحانه رو میچید گوشیم از توی کیفم که رو مبل بود برداشتم کلی پیام تماس از دست رفته از دوستام و خانوادم داشتم یعنی چیشده بود صفحه رو پایین کشیدم که دیدم دوستم یه خبر برام فرستاده وقتی بازش کردم نفسم تو سینم حبس شد اون اون عکسای دیشب بود که از مهمونی اومدیم بیرون و همینطور عکسهایی که تو دفتر جین بودم نامزدی ما همه جا پخش شده بود حتی تیتر اول اخبار شده بود زنگ زدم به خانوادم که مامانم با به حالت عصبی داد زد
مامان ا/ت : دختره پرو رفتی سئول و فقط برامون پول میفرستی خیلی کم که به دیدنمون میای و الآنم که یواشکی نامزد داری اونم یه شخص خیلی معمولی نه از خانواده کیم با خودت چی فکر کردی که بهمون نگفتی میدونی چقدر پدرت از دست ناراحته میدونی که حتی تو مدرسه برادرت هم درمورد نامزدی تو حرف میزنن
* یکی گوشیت ازت میگیره اشک تو چشات جمع شد بود جین دیدی که با موهای خیس جلوته و گوشی گرفت دم گوشش
- سلام مادر جان معذرت میخوام که ا/ت بهتون خبر نداد یه جورایی میشه گفت تقصیر من بود من ازش خواستم که به خاطر اینکه دردسر نشه رابطمون مخفی نگر داریم
*ازت فاصله گرفت رفت اونور با مادرت حرف میزد بعد از چند دقیقه اومد گوشی گذاشت رو میز نگات کرد اومد سمتت اشکات پاک کرد و گرفتت توی بغلش
-هیسس گریه نکن همه چی درست شد
+ چی درست شد چی
- واقعیت گفتم
+ چ چی
- تو الان از این به بعد همسر منی
+ منظورت چیه
- خانوادت الان میدونن که منو تو با هم نامزدیم و میخوایم ازدواج کنیم
+ دختر بودنم گرفتی حالا ام
*بدون اینکه بزاره حرف بزنی لباش گذاشت رو لبات میبوسیدت چشات بستی اروم شدی اونم اروم لبات میک میزد......
- دیشب عصبی شدم
+ تو بهم ت.جاوز کردی
- برای چی گذاشتی بهت نزدیک بشه
+ فکر نمیکنم عشقی بین ما بوده باشه که
- کاری نکن که بدتر کنم خودتم بهتر باید فهمیده باشی عاشقتم
+ ازدواج ما واقعی نبوده
- دیشب برات واقعی بوده مگه نه
+ بس کن داری
- دارم چی؟ شاید بهتره واقعیت بفهمی که الان زن منی
+ من فقط. نقش نامزدت بازی میکنم
*چیزی نگفت ساکت نگات کرد
- این از اولش هم به نقش نبوده
*از رو تخت بلند شد و رفت حمام دوش میگرفت دراز بودی رو تخت نمیخواستی بلند شی دلت درد میکرد همش داشتی به دیشب فکر میکردی باعث میشد خجالت بکشی و بدنت داغ کنه
+ اه چم شده من
ا/ت ویو : از رو تخت بلند شدم یه لباس بلند پوشیدم رفتم طبقه پایین اروم راه میرفتم چون درد داشتم نگا خدمتکار کردم که داشت میز صبحانه رو میچید گوشیم از توی کیفم که رو مبل بود برداشتم کلی پیام تماس از دست رفته از دوستام و خانوادم داشتم یعنی چیشده بود صفحه رو پایین کشیدم که دیدم دوستم یه خبر برام فرستاده وقتی بازش کردم نفسم تو سینم حبس شد اون اون عکسای دیشب بود که از مهمونی اومدیم بیرون و همینطور عکسهایی که تو دفتر جین بودم نامزدی ما همه جا پخش شده بود حتی تیتر اول اخبار شده بود زنگ زدم به خانوادم که مامانم با به حالت عصبی داد زد
مامان ا/ت : دختره پرو رفتی سئول و فقط برامون پول میفرستی خیلی کم که به دیدنمون میای و الآنم که یواشکی نامزد داری اونم یه شخص خیلی معمولی نه از خانواده کیم با خودت چی فکر کردی که بهمون نگفتی میدونی چقدر پدرت از دست ناراحته میدونی که حتی تو مدرسه برادرت هم درمورد نامزدی تو حرف میزنن
* یکی گوشیت ازت میگیره اشک تو چشات جمع شد بود جین دیدی که با موهای خیس جلوته و گوشی گرفت دم گوشش
- سلام مادر جان معذرت میخوام که ا/ت بهتون خبر نداد یه جورایی میشه گفت تقصیر من بود من ازش خواستم که به خاطر اینکه دردسر نشه رابطمون مخفی نگر داریم
*ازت فاصله گرفت رفت اونور با مادرت حرف میزد بعد از چند دقیقه اومد گوشی گذاشت رو میز نگات کرد اومد سمتت اشکات پاک کرد و گرفتت توی بغلش
-هیسس گریه نکن همه چی درست شد
+ چی درست شد چی
- واقعیت گفتم
+ چ چی
- تو الان از این به بعد همسر منی
+ منظورت چیه
- خانوادت الان میدونن که منو تو با هم نامزدیم و میخوایم ازدواج کنیم
+ دختر بودنم گرفتی حالا ام
*بدون اینکه بزاره حرف بزنی لباش گذاشت رو لبات میبوسیدت چشات بستی اروم شدی اونم اروم لبات میک میزد......
۵.۲k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.