آن شب
آن شبـ ؛ـ؛ ۱
آن شب٬ باران می آمد ، سرد بود ، قطراتش روی پوست می نشست و سردی آن به استخوان نفوذ می کرد، آن شب سرد بود ولی، سرمای بیرون برایم دلنشین تر از گرمای خانه بود ، از میان سرو صدا ها و جیغ هایی که شنیده میشد گذشتم پشت در ایستادم و دستگیره فلزی را لمس کردم، اگر بگویم نسیم خنک پوستم را نوازش کرد، دروغ گفته ام، یک نسیم نبود .چه برسد به نوازش! بیرون طوفانی به پا بود. گویی همه چیز حتی اسمان هم نمیخواست من امشب آرامش داشته باشم. از غوغای خانه فرار کردم و به سمت غوغای آسمان روانه شدم . درحال قدم زدن در زیر طوفان و رعد و برق بودم ، کاری که فکر نمیکردم بغیر از من از کس دیگری سر بزند ، میخواستم این فکر را به یقین برسانم که صدای فریادش در گوشم اکو شد!. ( یااا هوانگ هیونجیننن)
دختره ی دیونه از اول هم میدونستم مغز نخودیش کار دستش میده .
صدای قدم های نامنظم و تندش از پشت سر به گوشم رسید .
برگشتم، قبل از اینکه مشت های ضریف و ناتوانش به سینه ام برخورد کنند دستام رو دورش حلقه کردم و باشتاب کشیدمش تو آغوشم
دستم رو آروم رو موهای خیسش کشیدم، زمزمه کردم : دیونه ، سرما میخوری،
همونطور که سرش رو داخل س ینم فرو کرده بود
گریه هاش به هق هق های بلندی تبدیل شد از میان همان ها گفت:
نظرتون رو بگید چطوره؟
#فیک#کیپاپ #استریکیدز# چند پارتی #استری #کیدز
آن شب٬ باران می آمد ، سرد بود ، قطراتش روی پوست می نشست و سردی آن به استخوان نفوذ می کرد، آن شب سرد بود ولی، سرمای بیرون برایم دلنشین تر از گرمای خانه بود ، از میان سرو صدا ها و جیغ هایی که شنیده میشد گذشتم پشت در ایستادم و دستگیره فلزی را لمس کردم، اگر بگویم نسیم خنک پوستم را نوازش کرد، دروغ گفته ام، یک نسیم نبود .چه برسد به نوازش! بیرون طوفانی به پا بود. گویی همه چیز حتی اسمان هم نمیخواست من امشب آرامش داشته باشم. از غوغای خانه فرار کردم و به سمت غوغای آسمان روانه شدم . درحال قدم زدن در زیر طوفان و رعد و برق بودم ، کاری که فکر نمیکردم بغیر از من از کس دیگری سر بزند ، میخواستم این فکر را به یقین برسانم که صدای فریادش در گوشم اکو شد!. ( یااا هوانگ هیونجیننن)
دختره ی دیونه از اول هم میدونستم مغز نخودیش کار دستش میده .
صدای قدم های نامنظم و تندش از پشت سر به گوشم رسید .
برگشتم، قبل از اینکه مشت های ضریف و ناتوانش به سینه ام برخورد کنند دستام رو دورش حلقه کردم و باشتاب کشیدمش تو آغوشم
دستم رو آروم رو موهای خیسش کشیدم، زمزمه کردم : دیونه ، سرما میخوری،
همونطور که سرش رو داخل س ینم فرو کرده بود
گریه هاش به هق هق های بلندی تبدیل شد از میان همان ها گفت:
نظرتون رو بگید چطوره؟
#فیک#کیپاپ #استریکیدز# چند پارتی #استری #کیدز
- ۱۴۸
- ۳۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط