رمان دورترین نزدیک
#پارت_۱۹۵
" راوی "
تو این یک ماهو نیم همه جارو گشتن هر نوع تلاشی کع تونستن انجام دتدن نشد که نشد! هیچ چیز بدرد بخوری پیدا نکردن رابطه رادوینو روشنک خیلی خوب نبودو همه پی برده بودن به این ماجرا...
ماهور
با رادوینو روشنکی که به همدیگه نگاهم نمیکردن نشسته بودیم ترانه با یه لباس کوتاهه بادمجونی و آرایش اومد تو حیاط
+این چه سرو وضعیه
_چشه مگه؟
پوزخندی زدم
+با لباس زیر میومدی!
_اونشو خودم تعیین میکنم!
سرمو تکون دادم
_شروین کجاست؟ اینا کوشن؟!
رادوین ابروهاشو داد بالا: شروینو چیکارش داری؟
_همینجوری ندیدمش امروز!
+ترانه!
_بله؟
+چی میگی تو هان؟!
_به تو مربوطه؟ روچه عنوانی داد میزنی سر من؟
بلند شدم روبروش وایسادم
+متوجه نشدم!
ترانه
_همین که شنیدی!
میخواستم برم که بازمو گرفت
_اخ نکن دردم میاد
غرید: نیومدی اینجا هرزه بازی چیه خوشت اومده از اوضاع؟!
_چرتو پرت میگی ماهور ولم کن تو دنبال چیز دیگه ای بودی؟! تو توی این رابطه بجز هوست چیز دیگه ای فکر میکردی؟ توهم منو برا خودم نمی خواستی!
+اره من رابطه بودم فقط! راحت شدی؟ تو چی؟ اون پسره م که منتظره راه اتاقشم اون طرفه!میتونی بری زیرش باشی هرشب دنبال اینی هوم؟! تو که از من بدتری!! تو که به یه نفر راضی نیستی؟ راضیت نمیکنه با یه نفر بودن
سیلی محکمی بهش زدم
محکمتر دستمو فشار داد
+بگو! من برات کمم؟ موود شروینو اون نگاه هیزشو دوسداری!؟ اون بیشتر میتونه حال بده هوم؟من بخاطر تویه هرزه با یه نفرم نبودم! هیچ دختریو ندیدی تو خونم اونوق تا یه پسر دیدی گه زدی به همه چی هَوَل؟ دختر برا من کم بود؟!پیدا کردن زیرخواب کار سختی نیست اونم برا من! هر گهی میخوای بخور
میخواستم بزنم تو دهنش که بیشترچرت نگه روشنک بلند شد اومد طرفم
_پسره عوضی مث اینکه از خداتم هست!
روشنک: چرتو پرتاشو گوش نکن عزیزم
رادوین: هه! بدجوری چشمو دلتون وا شده!
روشنک:کسی باتو حرف زد؟
رادوین: کنه مشکل توعم همینه؟ چیه چن وقته اخم و تخم کردی!؟ قهری ی ماهه! چیزی شده بگو بدونیم ماهم
روشنک: تتر بیخیال اینارو دلم میخواد برم بیرون پوسیدم اینجا به شاهین بگیم ببرتمون!
شاهین دست راست شروین و پسرعموش بود!
رادوین دستو روشنکو گرفت بردش سمت اتاق داشتم میرفتم دنبالش
که ماهورم اومد ریختو نبینم هرزه خودتیو هفت جدو آبادت همه تون مث هم توعم یه هوسباز کپی شروین!
حیف منی که عمرمو گذاشتم پای همچین ادم کثیفی که راحت بازیم بده
رفتیم تو و ماهور درو بهم کوبیدو قفلش کرد...
" راوی "
شروین با صدای دادوبیداد اومد سمت اتاق صدای گریه روشنک و دادوبیدادای پسرا و ترانه عمارت و پر کرده بود
دستشو رو دستگیره در بالا پایین کرد
شروین: این درو باز کنید چ خبره اونجا؟
+تو دخالت نکن...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #هنری #جذاب #شیک #زیبا
" راوی "
تو این یک ماهو نیم همه جارو گشتن هر نوع تلاشی کع تونستن انجام دتدن نشد که نشد! هیچ چیز بدرد بخوری پیدا نکردن رابطه رادوینو روشنک خیلی خوب نبودو همه پی برده بودن به این ماجرا...
ماهور
با رادوینو روشنکی که به همدیگه نگاهم نمیکردن نشسته بودیم ترانه با یه لباس کوتاهه بادمجونی و آرایش اومد تو حیاط
+این چه سرو وضعیه
_چشه مگه؟
پوزخندی زدم
+با لباس زیر میومدی!
_اونشو خودم تعیین میکنم!
سرمو تکون دادم
_شروین کجاست؟ اینا کوشن؟!
رادوین ابروهاشو داد بالا: شروینو چیکارش داری؟
_همینجوری ندیدمش امروز!
+ترانه!
_بله؟
+چی میگی تو هان؟!
_به تو مربوطه؟ روچه عنوانی داد میزنی سر من؟
بلند شدم روبروش وایسادم
+متوجه نشدم!
ترانه
_همین که شنیدی!
میخواستم برم که بازمو گرفت
_اخ نکن دردم میاد
غرید: نیومدی اینجا هرزه بازی چیه خوشت اومده از اوضاع؟!
_چرتو پرت میگی ماهور ولم کن تو دنبال چیز دیگه ای بودی؟! تو توی این رابطه بجز هوست چیز دیگه ای فکر میکردی؟ توهم منو برا خودم نمی خواستی!
+اره من رابطه بودم فقط! راحت شدی؟ تو چی؟ اون پسره م که منتظره راه اتاقشم اون طرفه!میتونی بری زیرش باشی هرشب دنبال اینی هوم؟! تو که از من بدتری!! تو که به یه نفر راضی نیستی؟ راضیت نمیکنه با یه نفر بودن
سیلی محکمی بهش زدم
محکمتر دستمو فشار داد
+بگو! من برات کمم؟ موود شروینو اون نگاه هیزشو دوسداری!؟ اون بیشتر میتونه حال بده هوم؟من بخاطر تویه هرزه با یه نفرم نبودم! هیچ دختریو ندیدی تو خونم اونوق تا یه پسر دیدی گه زدی به همه چی هَوَل؟ دختر برا من کم بود؟!پیدا کردن زیرخواب کار سختی نیست اونم برا من! هر گهی میخوای بخور
میخواستم بزنم تو دهنش که بیشترچرت نگه روشنک بلند شد اومد طرفم
_پسره عوضی مث اینکه از خداتم هست!
روشنک: چرتو پرتاشو گوش نکن عزیزم
رادوین: هه! بدجوری چشمو دلتون وا شده!
روشنک:کسی باتو حرف زد؟
رادوین: کنه مشکل توعم همینه؟ چیه چن وقته اخم و تخم کردی!؟ قهری ی ماهه! چیزی شده بگو بدونیم ماهم
روشنک: تتر بیخیال اینارو دلم میخواد برم بیرون پوسیدم اینجا به شاهین بگیم ببرتمون!
شاهین دست راست شروین و پسرعموش بود!
رادوین دستو روشنکو گرفت بردش سمت اتاق داشتم میرفتم دنبالش
که ماهورم اومد ریختو نبینم هرزه خودتیو هفت جدو آبادت همه تون مث هم توعم یه هوسباز کپی شروین!
حیف منی که عمرمو گذاشتم پای همچین ادم کثیفی که راحت بازیم بده
رفتیم تو و ماهور درو بهم کوبیدو قفلش کرد...
" راوی "
شروین با صدای دادوبیداد اومد سمت اتاق صدای گریه روشنک و دادوبیدادای پسرا و ترانه عمارت و پر کرده بود
دستشو رو دستگیره در بالا پایین کرد
شروین: این درو باز کنید چ خبره اونجا؟
+تو دخالت نکن...
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #خاص #هنری #جذاب #شیک #زیبا
۴۹.۷k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.