رمان دورترین نزدیک کاور ادیت از شخصیتای رمان
#پارت_۱۹۶
شروین: باز میکنی یا بشکنمش و یه بلایی سرت بیارم
شروین یکم ضربه زد ب درو دید خبری نیست کسی و صدا زدو درو شکستن متعجب به قیافه ترانه نگاه کرد
ترانه عصبی اومد از اتاق بره بیرون روبروی شروین قرار گرفت
شروین پوزخندی زد : اینه اقا ماهورتون!
بی توجه با ناراحتی رد میشد که شروین دستشو گرفت کشیدش توی بغلش
اولش مقاومت کرد ولی بعد گفت بدرک! شروین نگاهی به صورتش انداخت و دستشو گوشه لبِ خونیش کشید
اخی گفتو اومدم عقب
روشنک زیر نگاهای رادوین داشت اب میشد اومد بیرون: میشه برم بیرون؟ حالم خوب نیست؟شاهین یا یکی از آدماتو بفرست باهان
باورش نمیشد دست روشون بلند کردن
شروین: میتونی با شاهین هرجا میخوای بری
روشنک سری تکون دادو رفت
ترانه بیحال افتاد روی زمین
شروین دستشو گذاشت زیرپاش و بلندش کرد...
ترانه
چشامو که باز کردم تواتاق شروین بودم تا خواستم بلند شم در بازشدو شروین تو چارچوب در قرار گرفت
شروین:بهتری؟
_چیشده؟
شروین:فشارت افتاده گویا یکم حالت خوب نیست!
شروین نشست بغل تخت: چیزی میخوری برات بیارن؟یعنی گفتم غذا برات آماده کنن شامتو اینجا میخوری ولی اگه چیزی میخوای بگو
_ممنون
خدمتکار با سینی غذا وارد شدو دادش دست شروین
شروین:میتونی بری
کمکم کرد بشینمو یکی از ظرفارو داد دستم: غذاتو بخور
_تو ه...
شروین: اره منم میمونم پیشت باهم میخوریم!
هووف حداقل برو بیرون بزار زودتر تموم شه و از دست همه راحت شم! خستم!
ماهور
منو شیداو شمیم و رادوین سر میز نشسته بودیم غذا میخوردیم حوصله هیچیو ندارم دیگه بلندشدم از سرمیز رفتیم تو اتاق
رادوین: اصا حالو حوصله نمونده برام
+بیخیال پسر تموم میشه!
رادوین: باورم نمیشه انقد سنگ باشیا!
+اعتمادم صدبار شکسته کم پیش پیاد اعتماد صد داشته باشم ب کسی
رادوین: عا دیدم ب یه ورتم نبود! بدرک هرچه بادا باد الان اون بالا چیکار میکنه باهاشم مهم نیست!
+مهمم باشه بدرک! رادوین بیخیال روشنک زنته رفته با پسره عوضی بیرون اینا زده ب سرشون
رادوین:بیشترم از لج ماستا
+گه بخورن! شرمنده من اصلا روشن فکر نیستم
رادوین: اخ بد داری میسوزی داداش میگم برو بالا یه سرو گوش اب بده
+عمرا! هرغلطی میخوان بکنن
رادوین: اوم ولش مهم اینه که بزودی خلاص میشیم از همه چی و همه کس اونوق ببینم میخوان چیکار کنن
+هرکاری دوسدارن بکنن ندیدی چیکار کردن امشبو؟
رادوین: حق داری واقعا چی بگم حیف وسط ماموریت دستو پام بستس حیف که جونمون ب خطر میوفته و همه چی ب باد میره نمیخوام اتفاقی بیوفتع
+اگه ماموریت نبود اگه این مسخره بازیا نبود الان وضعمون این نبود...
چطوره؟!امشب زیاد پارت گذاشتم و قطعابرا پارت بعدیا منتظر نظراتتونم اینم یه ادیت خفن دیگه😍
دیدین یهو چیشد؟!
چی میشه یعنی !!!؟؟؟
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #هنری #شیک #جذاب
شروین: باز میکنی یا بشکنمش و یه بلایی سرت بیارم
شروین یکم ضربه زد ب درو دید خبری نیست کسی و صدا زدو درو شکستن متعجب به قیافه ترانه نگاه کرد
ترانه عصبی اومد از اتاق بره بیرون روبروی شروین قرار گرفت
شروین پوزخندی زد : اینه اقا ماهورتون!
بی توجه با ناراحتی رد میشد که شروین دستشو گرفت کشیدش توی بغلش
اولش مقاومت کرد ولی بعد گفت بدرک! شروین نگاهی به صورتش انداخت و دستشو گوشه لبِ خونیش کشید
اخی گفتو اومدم عقب
روشنک زیر نگاهای رادوین داشت اب میشد اومد بیرون: میشه برم بیرون؟ حالم خوب نیست؟شاهین یا یکی از آدماتو بفرست باهان
باورش نمیشد دست روشون بلند کردن
شروین: میتونی با شاهین هرجا میخوای بری
روشنک سری تکون دادو رفت
ترانه بیحال افتاد روی زمین
شروین دستشو گذاشت زیرپاش و بلندش کرد...
ترانه
چشامو که باز کردم تواتاق شروین بودم تا خواستم بلند شم در بازشدو شروین تو چارچوب در قرار گرفت
شروین:بهتری؟
_چیشده؟
شروین:فشارت افتاده گویا یکم حالت خوب نیست!
شروین نشست بغل تخت: چیزی میخوری برات بیارن؟یعنی گفتم غذا برات آماده کنن شامتو اینجا میخوری ولی اگه چیزی میخوای بگو
_ممنون
خدمتکار با سینی غذا وارد شدو دادش دست شروین
شروین:میتونی بری
کمکم کرد بشینمو یکی از ظرفارو داد دستم: غذاتو بخور
_تو ه...
شروین: اره منم میمونم پیشت باهم میخوریم!
هووف حداقل برو بیرون بزار زودتر تموم شه و از دست همه راحت شم! خستم!
ماهور
منو شیداو شمیم و رادوین سر میز نشسته بودیم غذا میخوردیم حوصله هیچیو ندارم دیگه بلندشدم از سرمیز رفتیم تو اتاق
رادوین: اصا حالو حوصله نمونده برام
+بیخیال پسر تموم میشه!
رادوین: باورم نمیشه انقد سنگ باشیا!
+اعتمادم صدبار شکسته کم پیش پیاد اعتماد صد داشته باشم ب کسی
رادوین: عا دیدم ب یه ورتم نبود! بدرک هرچه بادا باد الان اون بالا چیکار میکنه باهاشم مهم نیست!
+مهمم باشه بدرک! رادوین بیخیال روشنک زنته رفته با پسره عوضی بیرون اینا زده ب سرشون
رادوین:بیشترم از لج ماستا
+گه بخورن! شرمنده من اصلا روشن فکر نیستم
رادوین: اخ بد داری میسوزی داداش میگم برو بالا یه سرو گوش اب بده
+عمرا! هرغلطی میخوان بکنن
رادوین: اوم ولش مهم اینه که بزودی خلاص میشیم از همه چی و همه کس اونوق ببینم میخوان چیکار کنن
+هرکاری دوسدارن بکنن ندیدی چیکار کردن امشبو؟
رادوین: حق داری واقعا چی بگم حیف وسط ماموریت دستو پام بستس حیف که جونمون ب خطر میوفته و همه چی ب باد میره نمیخوام اتفاقی بیوفتع
+اگه ماموریت نبود اگه این مسخره بازیا نبود الان وضعمون این نبود...
چطوره؟!امشب زیاد پارت گذاشتم و قطعابرا پارت بعدیا منتظر نظراتتونم اینم یه ادیت خفن دیگه😍
دیدین یهو چیشد؟!
چی میشه یعنی !!!؟؟؟
#دورترین_نزدیک
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #خاص #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید #هنری #شیک #جذاب
۵۸.۴k
۰۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.