انتقام سخت p4
انتقام سخت p4
۲سال بعد
از زبان ات
بچمو به دنیا اورم و الان ۱سالشه بچم دختره اسمشم هانیل هر وقت نگاش میکنم یاد تهیونگ میوفتم ولی هنوز نمیتونم ببخشمش من بچمو تو نیویرک به دنیا اوردم بعد طلاق از ته اومدم امریکا تهیونگ. فکر میکنه من باز فقیرم ولی نمیدونم بزرگ ترین سهام دار شرکتشم چند روز دیگه ی جلسه بین سهام داره تو کره شرکت ته برگذار میشه میخوام برم و سوپ رایزش کنم او راستی ته با یونا ازدواج کرده 😂معلوم بود از اولش دوسم نداره
از زبان تهیونگ
۲سال گذشته من با یونا ازدواج کردم ولی هنوز فکرم پیش اته چند روز دیگه ی جلسه بین سهام داراست این جلسه خیلی مهمه
چند روز دیگه
از زبان ات امروز پرواز دارم هانیل رو اماده کردمو گرفتم تو بغلم بادیگاردام وسایلامو بردن تو ماشین رفتم سوار شدم و رفتم به فرود گاه سوار جت شخصیم شدم و حرکت کردیم به سمت کره
چند ساعت بعد
رسیدیم کره از قبل ی خونه اینترنتی خریده بودم رفتم خونه هانیل رو گذاشتم تو تختش خابیده بود رفتم تو اینترنت دنبال پرستار بچه گشتم یکیش رو پیدا کردم اومد رفتم حاضر شدم و. رفتم سمت شرکت رسیدم رفتم داخل که همه با دیدنم ماتشون برده بود رفتم جلوی در جلسه وایسادم و وارد شدم که تهیونگ نگام کرد
از زبان تهیونگ
جلسه شروع شده بود که یهو در باز شد و یک زن اومد داخل نگاش کردم و اون اون ات بود
۲سال بعد
از زبان ات
بچمو به دنیا اورم و الان ۱سالشه بچم دختره اسمشم هانیل هر وقت نگاش میکنم یاد تهیونگ میوفتم ولی هنوز نمیتونم ببخشمش من بچمو تو نیویرک به دنیا اوردم بعد طلاق از ته اومدم امریکا تهیونگ. فکر میکنه من باز فقیرم ولی نمیدونم بزرگ ترین سهام دار شرکتشم چند روز دیگه ی جلسه بین سهام داره تو کره شرکت ته برگذار میشه میخوام برم و سوپ رایزش کنم او راستی ته با یونا ازدواج کرده 😂معلوم بود از اولش دوسم نداره
از زبان تهیونگ
۲سال گذشته من با یونا ازدواج کردم ولی هنوز فکرم پیش اته چند روز دیگه ی جلسه بین سهام داراست این جلسه خیلی مهمه
چند روز دیگه
از زبان ات امروز پرواز دارم هانیل رو اماده کردمو گرفتم تو بغلم بادیگاردام وسایلامو بردن تو ماشین رفتم سوار شدم و رفتم به فرود گاه سوار جت شخصیم شدم و حرکت کردیم به سمت کره
چند ساعت بعد
رسیدیم کره از قبل ی خونه اینترنتی خریده بودم رفتم خونه هانیل رو گذاشتم تو تختش خابیده بود رفتم تو اینترنت دنبال پرستار بچه گشتم یکیش رو پیدا کردم اومد رفتم حاضر شدم و. رفتم سمت شرکت رسیدم رفتم داخل که همه با دیدنم ماتشون برده بود رفتم جلوی در جلسه وایسادم و وارد شدم که تهیونگ نگام کرد
از زبان تهیونگ
جلسه شروع شده بود که یهو در باز شد و یک زن اومد داخل نگاش کردم و اون اون ات بود
۱۱.۰k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.