Gentlemanshusband

#Gentlemans_husband
#season_Third
#part_300


کیفو یجایی همون حوالی ول کردم و سمت اتاق لیلی به راه افتادم
با یه تقه به در وارد اتاقش شدم
کل بد..نشو برده بود زیر پتو
اروم سمت تختش رفتم
دستمو روی شونش گذاشتم که جیغی کشیدو
بالشی که زیر سرش بودو محکم کوبید توی صورتم
دستامو به حالت تسلیم بالا بردم

+منم بابا

هینی کشیدو از روی تخت پایین اومد

_تو کی اومدی؟
ببخشید حواسم نبود

تک خنده ای کردم

+مشکلی نیست
چرا اینجوری رفتی زیر پتو؟

نگاهی به پنجره انداخت بعد سرشو پایین انداخت

_هیچی

پس درست حدس زده بودم
از رعد برق میترسه
اروم خندیدم

+رعد برق که ترس نداره فسقلی!

سرشو تیز بالا اورد

_نخیرم کی گفته از رعد برق میترسم.. مگه بچم؟

+بخش دومو بد رفتی معلومه ک بچه ای

جیغ حرصی ای کشید و کوبید توی بازوم

_اذیتم نکن

دوباره دستامو به حالت تسلیم بالا بردم

+گرسنمه بانو
_باشه تا بری لباس عوض کنی غذارو گرم میکنم
+باشه

سمت اتاق خودم به راه افتادم
پیرهنم رو با یه تیشرت زرد رنگ تعویض کردم
و شلوارمو با یه شلوارک
سمت سرویس رفتم
یکم آب به سرو صورتم زدمو از دسشویی بیرون زدم
چراغ اتاق رو خاموش کردم و از اتاقم خارج شدمو راه پله هارو در پیش گرفتم
باید از دلش در میاوردم
پله هارو پایین رفتم تا به اشپزخونه رسیدم

دیدم لیلی کنار گاز دست به کـ..مر ایستاده و انگار داره دوکبوکی رو گرم میکنه
اهمی کردم و روی یکی از صندلیا نشستم و محوش شدم..
از پشتم زیبا بود لعنتی
روشو برگردوند

_شرکت چطور بود
+خسته کننده خیلی داریم این مدت اذیت میشیم
_اشکال نداره حقته
+ادم با شوهرش اینجوری حرف میزنه؟

کمی توی صورتم جستجو کردو گفت

_اره
+ عه باشه پس ....

250 لایک
دیدگاه ها (۶۰)

#Gentlemans_husband#season_Third#part_299بلند شدم و رفتم روی...

#Gentlemans_husband#season_Third#part_298_متنفرم از زمانی که...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

╭────────╮ ‌ ‌ ‌ 𝐚 𝐬𝐢𝐩 𝐨𝐟 𝐲𝐨𝐮 ‌ ╰────────╯جـ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط