وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

PART THIRTY TWO

جیمین: باشه بابا...الو
کوک: الو جیمین کجایی
جیمین: هنوز ساحلیم
کوک: هیونگ میشه گوشی رو بدی یونا یا ا.ت
جیمین با تعجب گوشی رو داد یونا و یونا هم متعجب جواب داد
یونا: بله؟
کوک: نونا...ما توی بیمارستانیم
یونا: بیمارستان؟!!
کوک: اره سول از حال رفت الانم نه دکترش نه خودش بهم نمیگن چشه
یونا: ها؟یعنی چی؟گوشی رو بده بهش خودت برو بیرون
کوک: باشه
..
=چیشده یونا
یونا: اینو من میپرسم چته دختر چی شده؟!چرا بیمارستان یهویی؟
=شک داشتم ولی خب اهمیت ندادم الانم مطمئن شدم
یونا: هر لحظه داشت بیشتر استرس میگرفت
یونا: چی شده بگووو
=یونا من حاملم
یونا حس کرد چیزی نشنیده چطور میشه
یونا: ی..یعنی چی؟
=چیکار کنم حالا مامان بابام میکشنم
یونا اول به کوک بگو هرچی شد بهم خیر بده من قضیه رو درست میکنم
سول باشه ای گفت و قطع کرد یونا هنوز تو خلا بود
جیمین: چیشده؟
یونا: س..سول...ح..حاملس
جیمین متعجب شد
جیمین: کوک نمیدونه نه؟
یونا: الان بهش میگه باید منتظر خبرش باشیم
...[حالا ا.ت و تهیونگ در این اوضاع]
به یه قسمت خیلی خوشکل این ساحل رسیده بودیم و هوا خیلی قشنگ بود ا.ت رو به دریا ایستاد و دستاشو باز کرد...اروم از پشت بغلش کردم به نظرم لذت زندگی به همین چیزاس
ته: ا.ت یه خواهش داریم
ا.ت: چی
ته ا،تو سمت خودش چرخوند و از توی جیبش یه جعبه اورد بیرون و زانو زد
ته: لی ا.ت با من ازدواج میکنی؟
ا.ت: تهیونگ...
ته: من میخوام تا همیشه کنارم باشی در ضمن شرط ازدواجم اینه که نه زن و نه شوهر نمیتونن درخواست طلاق بدن
ا.ت: یعنی میگی تا آخر عمرم بشینن با تو دعوا کنم دیگه🤨
تهیونگ یکم سرشو خاروند و دوباره خیره شد به ا.ت
ته: نمیشه یعنی؟خب من قول میدم کوتاه بیام
ا.ت هم مثل تهیونگ زانو زد وسریع لبشو بوسید و حلقه رو پوشید
ا.ت: قول بده کوتاه نیای...بیا عین سگ گربه دعوا کنیم😃
تهیونگ که از کار ا.ت تعجب کرده بود و از طرفی خوشحال بود ا،تو محکم هل داد که افتاد رو شنا و روش خیمه زد
ته: دیگه از این به بعد اسیری(بم)
شروع کردن به کیس که یهو گوشی زنگ زد و ته بلند شدو ا.ت گوشی رو جواب داد جواب داد
یونا: ا.ت برگردید باید بریم بیمارستان
ا.ت: بیمارستان؟!
یونا: اره سول حالش بر شده دکترا میگن حاملس
ا.ت: چی؟؟؟س.‌.سول؟
ته: چیشده
ا.ت: الان امدم...(قطع کرد)تهیونگ سول حاملس
ته: ها؟!
ا.ت: یونا میگه حالش بد شده بردنش بیمارستان
ته: کوک میدونه
ا.ت: فک نکنم
....
کوک: من نگهش میدارم
همه بهش نگاه کردن و سول چپ چپ نگاش کرد
=مگه تو شکم توعه برو گمشو ببینم
کوک: بچه من که هست میخوامش
=بچه منم هست نمیخوامش
کوک: ای...
ته: به خودت فشار نیار اون حق بیشتری داره اینجا دکترا به حرف تو گوش که نمیکنن حرص نخور😊😃
کوک: خو بچه میخواممم
=درد😒
**انتخابتونو بکنید
کوک با خواهش به سول زل زد
=...
40🌚❤️🤡
دیدگاه ها (۲۲)

https://harfeto.timefriend.net/17290134450860

وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

https://harfeto.timefriend.net/17290134450860

وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...

پارت ۹۶ فیک ازدواج مافیایی

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای(دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁷ا/ت: مز..ا..حم(مکث) [ج...

پسر کوچولوی من پارت ۲ ته : وقط توضیح ندارم...بهت نیاز دارم ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط