نویسنده: جونگ کوک جیوون رو آماده کرد و خودشم آماده شد و ا
نویسنده: جونگ کوک جیوون رو آماده کرد و خودشم آماده شد و اومدن بیرون و منتظر تهیونگ موندن که بعد از چند دقیقه اومد و اگه نگاه های خیره جونگ کوک رو در نظر نگیریم بالاخره رفتن و سوار ماشین شدن جیوون عقب نشست و جونگ کوک جلو نشست وقتی رسیدن شهربازی جیوون سوار ماشین شد جونگ کوک و تهیونگ هم بیرون منتظرش بودن که تهیونگ گفت
تهیونگ: فردا تولد جیوونه میشه وقتی بازیش تموم شد برسونیمش خونه و باهم بریم براش خرید کنیم
توی دل جونگ کوک آشوب به پا شده بثد نمیدونست باید چی بگه پس فقط با سر تائید کرد
تهیونگ: خوبه
وقتی بازی کردن و بستنی خودن جیوون تموم شد تهیونگ به جیوون گفت جونگ کوک یه کاری براش پیش اومده و بالاخره جیوون راضی شد پیش لیا بمونه وقتی به مرکز خرید رسیدن اول به یه اسباب بازی فروشی رفتن و تا شب خرید کردن بعد از اینکه خریداشون تموم شد خریدهار و گذاشتن توی صندوق عقب
تهیونگ: الان شب شده و جیوون هم حتما شامشو خورده و خوابیده بیا ماهم بریم رستوران شام بخوریم
جونگ کوک: عا...خب باشه بریم
دوباره سوار ماشین شدن ولی با این تفاوت که تهیونگ درو برای جونگ کوک باز کرد و جونگ کوک طبق معمول سرخ شد! 😂
وقتی رسیدن غذا سفارش دادن گارسون غذاشونو آورد داشتن میخوردن
کوک: میشه یه سوال بپرسم
تهیونگ: البته بپرس
کوک: شغلت چیه البته اگه نمیخوای نگی نگو فقط کنجکاو شدم
تهیونگ: اگه بگم ازم نمیترسی؟
کوک: یجوری میگی انگار مافیایی
تهیونگ: خب هستم
کوک: واتتتتت؟
تهیونگ: الان ازم میترسی؟
کوک: نه نه فقط شوکه شدم
تهیونگ: خب غذاتو بخور
غذاشونو خوردن و رفتن توی راه تهیونگ یه فکری به سرش زد بالاخره که باید به جونگ کوک اعتراف میکرد چرا امشب نه؟ 🤨
تهیونگ: فردا تولد جیوونه میشه وقتی بازیش تموم شد برسونیمش خونه و باهم بریم براش خرید کنیم
توی دل جونگ کوک آشوب به پا شده بثد نمیدونست باید چی بگه پس فقط با سر تائید کرد
تهیونگ: خوبه
وقتی بازی کردن و بستنی خودن جیوون تموم شد تهیونگ به جیوون گفت جونگ کوک یه کاری براش پیش اومده و بالاخره جیوون راضی شد پیش لیا بمونه وقتی به مرکز خرید رسیدن اول به یه اسباب بازی فروشی رفتن و تا شب خرید کردن بعد از اینکه خریداشون تموم شد خریدهار و گذاشتن توی صندوق عقب
تهیونگ: الان شب شده و جیوون هم حتما شامشو خورده و خوابیده بیا ماهم بریم رستوران شام بخوریم
جونگ کوک: عا...خب باشه بریم
دوباره سوار ماشین شدن ولی با این تفاوت که تهیونگ درو برای جونگ کوک باز کرد و جونگ کوک طبق معمول سرخ شد! 😂
وقتی رسیدن غذا سفارش دادن گارسون غذاشونو آورد داشتن میخوردن
کوک: میشه یه سوال بپرسم
تهیونگ: البته بپرس
کوک: شغلت چیه البته اگه نمیخوای نگی نگو فقط کنجکاو شدم
تهیونگ: اگه بگم ازم نمیترسی؟
کوک: یجوری میگی انگار مافیایی
تهیونگ: خب هستم
کوک: واتتتتت؟
تهیونگ: الان ازم میترسی؟
کوک: نه نه فقط شوکه شدم
تهیونگ: خب غذاتو بخور
غذاشونو خوردن و رفتن توی راه تهیونگ یه فکری به سرش زد بالاخره که باید به جونگ کوک اعتراف میکرد چرا امشب نه؟ 🤨
۱۶.۷k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.