از این انسان ها انتظاری ندارم

از این انسان ها انتظاری ندارم
آنها در زمانی که من از روی اندوه و غم سکوت پیشه کردم مرا مغرور خواندند ، در زمانی که بیشتر از هر وقتی نیازمند دست‌هایشان بودم مرا زمین زدند ، به هنگامی که لبخند در چهره‌ام جا خوش میکرد مرا برچسب بی‌حیایی زدند ، در زمانی که من کمی آرامش طلب میکردم مرا جامعه گریز خواندند ، زمانی که بی‌پروا عشق دادم مرا نفرت بخشیدند و در هر زمانی که من " خودم " بودم آنها مرا طرد کردند
پس از این مصیبت هایی که بر من آوردند ؛ میتوانم بی‌درنگ بگویم که : من از این انسان ها انتظاری ندارم
دیدگاه ها (۰)

دلم نمیخواهد تا آخر عمر این شب هایِ تنهایی را با کسی شریک شَ...

این زندگی را دوست میدارم؟هنگامی که در جمع دوستانه‌ام لبخند ب...

از وجود خویش که پُر از توست تنفر دارم

برای اغاز نمیدانم باید از کدام حرف کمک گیرم اما فکر میکنم با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط