عشق یا انتقام
عشق یا انتقام
P3
ولی عذاب وجدانم چی؟
(ویو ا.ت . فردا صبح)
دوباره ...دوباره از خواب بیدار شدم
مثل همیشه کارام رو کردم و رفتم سر کار
امروز به حس عجیبی داشتم
به چیزی بهم میگفت قراره اتفاق بدی بیوفته
ولی اعتنایی نکردم و کارم رو ادامه دادم
من همیشه همین حس رو دارم الان هم مثل دفعه های قبل
نزدیک ساعتهای هفت اینا بود
آخر تایم کاریم بود
؟؟؟؟؟؟!!؟؟!؟؟!
بوووومممممممممممممم( صدای انفجار)
+ جیییغغغغغغغغ
# فرار کنیننننننن
@جیییغغغفففف
چی شده ؟؟؟؟
بار آتیش گرفته ؟؟؟؟
نه....من...من...قراره بمیرم ....نه...نه...
+ جییییغغغغغغغ .....گریهههه
از ترس روی زمین افتادم
داشتم گریه میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم
؟؟؟؟!!!!؟!؟؟!!!؟
از پشت پنجره ها صدای کشیده شدن چیزی رو زمین میومد
_( سوت زدن, همونی که توی ویدیو هست)
؟؟؟!!؟!!؟؟!
این....این سوت ؟!!
جونگ کوک؟؟؟؟؟
اره....خودش بود....
_ چیه؟ تعجب کردی ؟
داشت میومد سمتم همینطور که روی زمین افتاده بودم عقب عقب رفتم
_ چیه ؟ ازم میترسی؟ چرا؟
+ من....من... مطمئنم که...
_ مطمئنی که منو کشتی ...ها؟
+من...من
_ توی این دوسال حالت چطور بوده؟
+ .....
_ خوبه بوده؟؟؟
+ ...
_ جواب بده( داد)
+ من...من...
اومد نزدیکم
_ خوب گوش کن اومدم زندگیت رو نابود کنم همینطور که تو زندگیمو نابود کردی
+ من..م......
_ میخوام زندگیتو تباه کنم میکشمت همینطور که تو منو کشتی
چوب بیسبالی که توی دستش بود رو برد بالا و با شتاب به سمت صورتم آورد
+ جیییغغغغغ
توی...توی یک سانتی صورتم نگهش داشت
_ چیه؟ ترسناکه ....نه؟
دیگه....دیگه هیچی نفهمیدم .... هیچی
P3
ولی عذاب وجدانم چی؟
(ویو ا.ت . فردا صبح)
دوباره ...دوباره از خواب بیدار شدم
مثل همیشه کارام رو کردم و رفتم سر کار
امروز به حس عجیبی داشتم
به چیزی بهم میگفت قراره اتفاق بدی بیوفته
ولی اعتنایی نکردم و کارم رو ادامه دادم
من همیشه همین حس رو دارم الان هم مثل دفعه های قبل
نزدیک ساعتهای هفت اینا بود
آخر تایم کاریم بود
؟؟؟؟؟؟!!؟؟!؟؟!
بوووومممممممممممممم( صدای انفجار)
+ جیییغغغغغغغغ
# فرار کنیننننننن
@جیییغغغفففف
چی شده ؟؟؟؟
بار آتیش گرفته ؟؟؟؟
نه....من...من...قراره بمیرم ....نه...نه...
+ جییییغغغغغغغ .....گریهههه
از ترس روی زمین افتادم
داشتم گریه میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم
؟؟؟؟!!!!؟!؟؟!!!؟
از پشت پنجره ها صدای کشیده شدن چیزی رو زمین میومد
_( سوت زدن, همونی که توی ویدیو هست)
؟؟؟!!؟!!؟؟!
این....این سوت ؟!!
جونگ کوک؟؟؟؟؟
اره....خودش بود....
_ چیه؟ تعجب کردی ؟
داشت میومد سمتم همینطور که روی زمین افتاده بودم عقب عقب رفتم
_ چیه ؟ ازم میترسی؟ چرا؟
+ من....من... مطمئنم که...
_ مطمئنی که منو کشتی ...ها؟
+من...من
_ توی این دوسال حالت چطور بوده؟
+ .....
_ خوبه بوده؟؟؟
+ ...
_ جواب بده( داد)
+ من...من...
اومد نزدیکم
_ خوب گوش کن اومدم زندگیت رو نابود کنم همینطور که تو زندگیمو نابود کردی
+ من..م......
_ میخوام زندگیتو تباه کنم میکشمت همینطور که تو منو کشتی
چوب بیسبالی که توی دستش بود رو برد بالا و با شتاب به سمت صورتم آورد
+ جیییغغغغغ
توی...توی یک سانتی صورتم نگهش داشت
_ چیه؟ ترسناکه ....نه؟
دیگه....دیگه هیچی نفهمیدم .... هیچی
۱.۲k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.