فیک جونگکوک: انتقام عشق
فیکجونگکوک: انتقام عشق
part⁵³
گوشیو هر دوتا شون خط نمیداد
عجیب هم نبود
وسط بیابان که خبری از کسی نبود گیر افتاده بودن
در های ماشین رو باز گذاشته بودن و روی صندلی نشستهاَندن و منتظر ماشینی که رَد بشه بودن
هیچ کسی رَد نمیشد خبری نبود
به اطراف نگاه میکردن که متوجه ماشینی از دور شدن
what mine" جونگکوک...ماشین "
نگاهشو از زمین گرفت و به ماشینی که از دور میامد داد
یه ماشین نبود دوتا بود
اهمیتی به عجیب بودن ندادن و براشون دست بلند کردن
هر دوتا ماشین دورتا دور ماشین ایستاد
جونگکوک متوجه عجیب بودن قضیه شده
دختر رو پشت سرش قیائم کرد
چهمین آروم به جونگکوک گفت
what mine" چیشده؟ "
جوابشو نداد
اسلحهای که به کمریش بود رو آروم برداشت و پشتسرش قیائم کرد
آروم اسحلهها رو پر و آماده کرد
جونگکوک حالت آماده باش گرفت
وقتی کار جونگکوک رو دید، خودشو جمعجور کرد و آماده بود
دختر کُنفو بلد بود
توی ورزشی که توش استعداد و اصالت کامل داشت کُنفو بود
از دوتا ماشین دوتا مَرد هیکلی معادل چهار مَرد خارج شد
: چیزی شده؟
Jeon" تایر ماشین پَنجر کرده، یه تایر میخوایم "
: داریم
Jeon" اگه لطف کنی بدی خیلی خوب میشه "
: اگه نه چی؟
Jeon" پس بهتره برید "
: یعنی کمک نمیخواید؟
Jeon" به نظر نمیاد برای کمک وایساده باشید "
یکی دیگه از مَردا گفت
^ زود میفهمی
هرچهار تا مَرد آروم قدم قدم زنان به سمتشون میآمدن
Jeon" چی میخواید؟ "
> کاری که بهمون سپرده شده رو انجام میدیم
جونگکوک اسلحهشو بیرون آورد و به پای یکی از مَردا شلیک کرد
دست چهمین رو گرفت و به سرعت دویدن
مَردا شلیک میکردن و یکی از تیرا به بازوی جونگکوک خورد
ولی بازم به دویدن ادامه میدادن
دنبالشون بودن ولی ازشون دور بودن
ساعتها در خال دویدن بود
هیچ کدوم از مَردا بهشون شلیک نمیکردن اون دوتا رو زنده میخواستن فقط برای انحراف راهشون به کنارشون شلیکمیکردن
برای اینکه دستشون بهشون نرسه سرعتشون رو هر لحظه بیشتر میکردن
تا از دور ماشینی دیدن، شبیه به ماشین پلیس
part⁵³
گوشیو هر دوتا شون خط نمیداد
عجیب هم نبود
وسط بیابان که خبری از کسی نبود گیر افتاده بودن
در های ماشین رو باز گذاشته بودن و روی صندلی نشستهاَندن و منتظر ماشینی که رَد بشه بودن
هیچ کسی رَد نمیشد خبری نبود
به اطراف نگاه میکردن که متوجه ماشینی از دور شدن
what mine" جونگکوک...ماشین "
نگاهشو از زمین گرفت و به ماشینی که از دور میامد داد
یه ماشین نبود دوتا بود
اهمیتی به عجیب بودن ندادن و براشون دست بلند کردن
هر دوتا ماشین دورتا دور ماشین ایستاد
جونگکوک متوجه عجیب بودن قضیه شده
دختر رو پشت سرش قیائم کرد
چهمین آروم به جونگکوک گفت
what mine" چیشده؟ "
جوابشو نداد
اسلحهای که به کمریش بود رو آروم برداشت و پشتسرش قیائم کرد
آروم اسحلهها رو پر و آماده کرد
جونگکوک حالت آماده باش گرفت
وقتی کار جونگکوک رو دید، خودشو جمعجور کرد و آماده بود
دختر کُنفو بلد بود
توی ورزشی که توش استعداد و اصالت کامل داشت کُنفو بود
از دوتا ماشین دوتا مَرد هیکلی معادل چهار مَرد خارج شد
: چیزی شده؟
Jeon" تایر ماشین پَنجر کرده، یه تایر میخوایم "
: داریم
Jeon" اگه لطف کنی بدی خیلی خوب میشه "
: اگه نه چی؟
Jeon" پس بهتره برید "
: یعنی کمک نمیخواید؟
Jeon" به نظر نمیاد برای کمک وایساده باشید "
یکی دیگه از مَردا گفت
^ زود میفهمی
هرچهار تا مَرد آروم قدم قدم زنان به سمتشون میآمدن
Jeon" چی میخواید؟ "
> کاری که بهمون سپرده شده رو انجام میدیم
جونگکوک اسلحهشو بیرون آورد و به پای یکی از مَردا شلیک کرد
دست چهمین رو گرفت و به سرعت دویدن
مَردا شلیک میکردن و یکی از تیرا به بازوی جونگکوک خورد
ولی بازم به دویدن ادامه میدادن
دنبالشون بودن ولی ازشون دور بودن
ساعتها در خال دویدن بود
هیچ کدوم از مَردا بهشون شلیک نمیکردن اون دوتا رو زنده میخواستن فقط برای انحراف راهشون به کنارشون شلیکمیکردن
برای اینکه دستشون بهشون نرسه سرعتشون رو هر لحظه بیشتر میکردن
تا از دور ماشینی دیدن، شبیه به ماشین پلیس
۷.۳k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.