فیک جونگکوک:تاته مائه
فیکجونگکوک:تاتهمائه
part⁵⁴
از روی پله های سرد برخواست و به طرف در قدم برداشت
دستگیره در گرفت و با لبخندی گرم بهطرف دختر برگشت
" بفرمایید تو سرما میخورید "jk
گره ابروهاش سنگین تر شد
دستش مشت کرد و به سمت در حرکت کرد و زیر لب حرف زد
" دیوث (اروم) "a.t
نزدیک شومینه ی که داخل پذیرایی بود رفت ، دوتا دستاش بهم مالش داد
" وییی چقدر سرد بود (اورم) "jk
با جلو گرفتن لیوانی روبهروش با تعجب به دختر خیره شد
" چرا اونجوری نگام میکنی؟ "a.t
" این چیه؟ "jk
" شیر گرمه تا یکمی گرم شی "a.t
" شیر گرم؟ "jk
" نترس توش سم نریختم "a.t
" ممنون "jk
لیوان از میان انگشتان دخترگرفت ، غُلبی از شیر خورد و اخیشی زیرلب گفت
با برخورد چیزی به مبل به آن طرف چرخید
بالشت و پتوی روی مبل انداخته
" اینم پتو و بالشت دیگه بگیر بخواب ، گشنت شد یه چیزی از تو یخچال بردار بخور "a.t
به طرف راهرو قدم برداشت که با صدای جئون به طرفش چرخید
" اینجا بخوابم؟ "jk
" اره "a.t
" اینجا نه "jk
" اگه اینجا خوب نیست میتونی بری همونجا بیرون بخوابی "a.t
لیوان روی میز عسلی قرار داد و به طرف دختر قدم زنان حرکت کرد
روبهروش قرار گرفت
صورتشو نزدیکش برد و لب زد
" میخوام پیش تو بخوابم ، توی بغل گرمت "jk
ازش فاصله گرفت
" صبح بلند شدم اینجا نباش "a.t
به طرف اتاق رفت
در اتاق بست و محض احتیاط قفل کرد
روی تخت دراز کشید و به سقف زل زد
" [چرا این کارو کردم؟] "a.t
" [بیرون خیلی سرد بود] "a.t
" [ولی بازم نباید این کارو میکردم] "a.t
نفسشو بیرون داد
" [بیخال کاریه که شده ، همینکه مریض نشه کافیه] "a.t
چشماش روی هم قرار داد و به خواب رفت
_صبح_
با صدای پرندههای در حال آواز از خواب گرمش بلند شد
روی تخت نشست و کش و قوسی به کمرش داد
در اتاق باز کرد و به بیرون رفت
به امید اینکه رفته باشه به پذیرایی رفت
ولی با دیدن چهرهی غرق در خوابش امیدی که داشت ترکش کرد
part⁵⁴
از روی پله های سرد برخواست و به طرف در قدم برداشت
دستگیره در گرفت و با لبخندی گرم بهطرف دختر برگشت
" بفرمایید تو سرما میخورید "jk
گره ابروهاش سنگین تر شد
دستش مشت کرد و به سمت در حرکت کرد و زیر لب حرف زد
" دیوث (اروم) "a.t
نزدیک شومینه ی که داخل پذیرایی بود رفت ، دوتا دستاش بهم مالش داد
" وییی چقدر سرد بود (اورم) "jk
با جلو گرفتن لیوانی روبهروش با تعجب به دختر خیره شد
" چرا اونجوری نگام میکنی؟ "a.t
" این چیه؟ "jk
" شیر گرمه تا یکمی گرم شی "a.t
" شیر گرم؟ "jk
" نترس توش سم نریختم "a.t
" ممنون "jk
لیوان از میان انگشتان دخترگرفت ، غُلبی از شیر خورد و اخیشی زیرلب گفت
با برخورد چیزی به مبل به آن طرف چرخید
بالشت و پتوی روی مبل انداخته
" اینم پتو و بالشت دیگه بگیر بخواب ، گشنت شد یه چیزی از تو یخچال بردار بخور "a.t
به طرف راهرو قدم برداشت که با صدای جئون به طرفش چرخید
" اینجا بخوابم؟ "jk
" اره "a.t
" اینجا نه "jk
" اگه اینجا خوب نیست میتونی بری همونجا بیرون بخوابی "a.t
لیوان روی میز عسلی قرار داد و به طرف دختر قدم زنان حرکت کرد
روبهروش قرار گرفت
صورتشو نزدیکش برد و لب زد
" میخوام پیش تو بخوابم ، توی بغل گرمت "jk
ازش فاصله گرفت
" صبح بلند شدم اینجا نباش "a.t
به طرف اتاق رفت
در اتاق بست و محض احتیاط قفل کرد
روی تخت دراز کشید و به سقف زل زد
" [چرا این کارو کردم؟] "a.t
" [بیرون خیلی سرد بود] "a.t
" [ولی بازم نباید این کارو میکردم] "a.t
نفسشو بیرون داد
" [بیخال کاریه که شده ، همینکه مریض نشه کافیه] "a.t
چشماش روی هم قرار داد و به خواب رفت
_صبح_
با صدای پرندههای در حال آواز از خواب گرمش بلند شد
روی تخت نشست و کش و قوسی به کمرش داد
در اتاق باز کرد و به بیرون رفت
به امید اینکه رفته باشه به پذیرایی رفت
ولی با دیدن چهرهی غرق در خوابش امیدی که داشت ترکش کرد
۱۴.۷k
۱۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.