پارت یازدهم سرنوشت نفرین شده

پارت یازدهم سرنوشت نفرین شده..

خونه ی باران دو تا خیابون بالا تر از خونه ی مینجه بود..
و اونا همیشه کل مسیرو میدوییدن..
بعد از خستگی و نفس نفس زدن زیاد رسیدن..
باران درو باز کرد و کیف مینجه رو ازش گرفت..
از پله ها بالا رفت..در خونه رو باز کرد هیچکسو نمیشناخت..یکی توجهش رو جلب کرد..همون بود..همون دختر تازه وارد اینجا چیکار میکنه؟
باران دستشو گرفت و رفتن سمت چند تا دختری که رو کاناپه ولو بودن..
یکیشون موهاش بلند بود و دم اسبی بسته بود.‌.ابروش پرسینگ داشت‌‌..قدش نسبتا بلند بود به نظر میرسید بزرگتر از مینجه است..
یکی دیگه که همون تازه وارد مدرسه بود..موهای کوتاه داشت و تیپ دارک مشکی..با چشمای روشن..خیره مینجه بود..
: « خب بزار معرفی کنم..بچه ها این بانی منه..»
مینجه سرشو اروم تکون داد..و باران ادامه داد..
: « مین این ارانه...دختر شرور و خشن ما »
: « خوشبختم جوجه..»
دوباره سرشو تکون داد..
: « این توماسه دختر مظلوم و شجاع اکیپ »
توماس خنده ریزی کرد ..
: « من تورو قبلا دیدم درسته؟ »
: « عا اره خوشبختم »
: « همچنین »
: « ااهم این سلنه..دختر سرد ما »
: « بیخیال باری از اشناییت خوشبختم بچه »
: « این دوتا هم شبیه دو قلوان جنیفر و الکسا »
: « خوشبختم »
جنیفر : « ما بیشتر خیلی خوش اومدی »
: « مچکرم »
: « خب دیگه بیاین خوش بگذرونیم..»
رو کاناپه لم داد همش به حرفای خوانوادش فکر میکرد
همون دختر پرسینگ دار اومد سمتش
: « هعی جوجه اشکال داره بدونم چند سالته؟ »
: « ۱۱ »
: « مثل اینکه واقعا جوجه ای »
: « نیستم »
: « هعی خیلی خب »
سرشو به کاناپه تکیه داد..چشماشو بست..
سنگینی چیزی رو رو پاهاش حس کرد ..
دیدگاه ها (۳)

پارت دوازدهم سرنوشت نفرین شدهبا ترس از جاش بلند شد دختری با ...

پارت سیزدهم سرنوشت نفرین شدهفلش بک*انگشترشو دستش گذاشت اولین...

ادامه پارت دهم سرنوشت نفرین شده..: « نبینم بانی کوچولوم حالش...

پارت دهم سرنوشت نفرین شده اینبار سکوت کرد..احساس بی پوچی داش...

“پشت بوته ها خودشو قایم کرد...از دست کی؟معلومه همون شکارچی ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط