پارت ۵۷ زندگی جونگمه
پارت ۵۷ زندگی جونگمه
دختره اصلحه شو در آورد با تیر زد وسط پیشونی جونگمه
جونگمه با چشای باز اوفتاد زمین و مرد
کوک با دستای لرزون نشست زمین دست جونگه رو گرفت تو دستش با حالت😳و چشای پر اشک به جونگمه نگاه میکرد
یهو به به اون دوختره نگاه کرد و پاشد رفت از گلوی دختره گرفت و خفش کرد و دختره یدونه کوبید تو صورت کوک؛ کوک ولش کرد
رفت نشست بالا سر جونگمه؛ دید تو دست جونگمه یه نامه هست؛نامه رو برداشت خوند
نوشته بود من رو نزارید تو قبر و من رو توی جنگل بزارید
کوک تعجب کرده بود و چون اون وصیتنامه جونگمه بود نمیدونست چیکار کنه
چند روز گذشت و جونگمه رو گذاشتن توی کفن
اول یه مراسم واسش گرفتن و بردن گذاشتن تو جنگل
کوک رفت دراز کشید کنار کفن جونگمه و گریه کرد
تهیونگ داشت گریه میکر د و گفت:شما برید من میمونم پیش کوک و بعداز اینکه آروم شد میریم خونه
همه رفتن کوک و تهیونگ موندن
تهیونگ یه دستمال در آورد داد به کوک وگفت: اشکاتو پاک کن پاشو برو اونور
کوک:میدونستم تو از خدات بود جونگمه بمیره.
تهیونگ:عزیزم😊حرف مفت نزن پاشو برو اونور😒
کوک رفت اونور تهیونگ رفت کفن رو از روصورت جونگمه برداشت
کوک:چیه نکنه میخوای به وصیت نامش هم بی احترامی کنی
تهیونگ:جونگمه شی!همه رفتن بلند شید
جونگمه یهو پاشد نشست
کوک:دادزد خودشو کشید عقب:این این چیچیچیهه؟!جونگمه:چیه کلکش رو از خودت یاد گرفتم
دوست دختر تهیونگ یهو اومد گفت:تموم شد
جونگمه آره کارت عالی بود حتی منهم یهو فکر کردم دوست دختر قبلی کوکی
کوک:چی!
تهیونگ:اسکل جون اونیکه جونگمه رو زد دوست دختر قبلیت نبود ؛دوست دختر من بود
کوک از تعجب از حال رفت ؛چشاش رو باز کرد دید تو ماشین ِبلند شد دید جونگمه تهیونگ و دوست دختر تهیونگ یه چادر زدن جونگمه داره جوجه سیخ میزنه تهیونگ نشسته کنار آتیش داره جوجه کباب میکنه دوست دختر تهیونگم داره با جونگمه جوجه سیخ میزنه رفت بیرون تهیونگ پاشد گفت:کوک!
جونگمه یهو نگاه کرد ،پاشد رفت پرید کوک رو بغل کرد
جونگمه:وقتی تو کفن بودم صدای گریت میومد خیلی بد گریه میکردی🥲
کوک:آخه ؛چجوری!
جونگمه:همش فیلم بود
کوک 😳اینجوری مونده بود ؛جونگمه یهو بوسیدش
دختره اصلحه شو در آورد با تیر زد وسط پیشونی جونگمه
جونگمه با چشای باز اوفتاد زمین و مرد
کوک با دستای لرزون نشست زمین دست جونگه رو گرفت تو دستش با حالت😳و چشای پر اشک به جونگمه نگاه میکرد
یهو به به اون دوختره نگاه کرد و پاشد رفت از گلوی دختره گرفت و خفش کرد و دختره یدونه کوبید تو صورت کوک؛ کوک ولش کرد
رفت نشست بالا سر جونگمه؛ دید تو دست جونگمه یه نامه هست؛نامه رو برداشت خوند
نوشته بود من رو نزارید تو قبر و من رو توی جنگل بزارید
کوک تعجب کرده بود و چون اون وصیتنامه جونگمه بود نمیدونست چیکار کنه
چند روز گذشت و جونگمه رو گذاشتن توی کفن
اول یه مراسم واسش گرفتن و بردن گذاشتن تو جنگل
کوک رفت دراز کشید کنار کفن جونگمه و گریه کرد
تهیونگ داشت گریه میکر د و گفت:شما برید من میمونم پیش کوک و بعداز اینکه آروم شد میریم خونه
همه رفتن کوک و تهیونگ موندن
تهیونگ یه دستمال در آورد داد به کوک وگفت: اشکاتو پاک کن پاشو برو اونور
کوک:میدونستم تو از خدات بود جونگمه بمیره.
تهیونگ:عزیزم😊حرف مفت نزن پاشو برو اونور😒
کوک رفت اونور تهیونگ رفت کفن رو از روصورت جونگمه برداشت
کوک:چیه نکنه میخوای به وصیت نامش هم بی احترامی کنی
تهیونگ:جونگمه شی!همه رفتن بلند شید
جونگمه یهو پاشد نشست
کوک:دادزد خودشو کشید عقب:این این چیچیچیهه؟!جونگمه:چیه کلکش رو از خودت یاد گرفتم
دوست دختر تهیونگ یهو اومد گفت:تموم شد
جونگمه آره کارت عالی بود حتی منهم یهو فکر کردم دوست دختر قبلی کوکی
کوک:چی!
تهیونگ:اسکل جون اونیکه جونگمه رو زد دوست دختر قبلیت نبود ؛دوست دختر من بود
کوک از تعجب از حال رفت ؛چشاش رو باز کرد دید تو ماشین ِبلند شد دید جونگمه تهیونگ و دوست دختر تهیونگ یه چادر زدن جونگمه داره جوجه سیخ میزنه تهیونگ نشسته کنار آتیش داره جوجه کباب میکنه دوست دختر تهیونگم داره با جونگمه جوجه سیخ میزنه رفت بیرون تهیونگ پاشد گفت:کوک!
جونگمه یهو نگاه کرد ،پاشد رفت پرید کوک رو بغل کرد
جونگمه:وقتی تو کفن بودم صدای گریت میومد خیلی بد گریه میکردی🥲
کوک:آخه ؛چجوری!
جونگمه:همش فیلم بود
کوک 😳اینجوری مونده بود ؛جونگمه یهو بوسیدش
۴۰.۰k
۱۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.