فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part⁵¹
هاری: میفهمم چی میگی
" نمیفهمی چون اگه متوجه میشدی بهم نمیگفتی برگرد "a.t
هاری: میگم برگرد چون نمیخوام مثل خودم شی ا.ت ، نمیخوام مثل من از غم عشق بسوزی ، نمیخوام اونو با کسی دیگه ببینی ، منم مثل تو از شوهرم جدا شدم آمد دنبالم و منم درست مثل تو ناز کردم آخرشم رفت با یکی دیگه و من موندم یه عشق سوخته
" من ... من نمیدونم چی بگم "a.t
هاری: ا.ت عزیزم یکم بیشتر فکر کن باش؟ سریع نگو نمیخوای در صورتی که فقط اون تو قلبته ، ادما برای بخشیدن کسی زمان زیادی نیاز دارن
" من ... من میرم هاری بازم بهت سر میزنم "a.t
هاری: منتظرتم
یه سمت در رفت و بازش کرد ولی قبل از اینکه بخواد بیرون بره با بدن کسی برخورد کرد
" اوح جناب واقعا معذرت میخوام "a.t
چانیول: منم معذرت میخوام نباید جلوی در وایسمیتادم
" نه نه اختیار دارید جناب "a.t
هاری: اوح چانیول رسیدی!
هاری: ا.ت ایشون چانیول هستند همکار بنده ساعت های کاریمون باهام دیگه عوض میکنیم
" واقعا! چه خوب پس بیاید ساعت های که هستی بهم بدی هاری "a.t
چانیول: هروقت خواستید میتونید با من هم دردی کنید مشتاقانه گوش میدم
" حتما ، ببخشید شاید بی ادبی باشه ولی شما چند سالتونه ، تازه کارید؟ "a.t
چانیول:اوح نه اصلا ، من ۶ سال توی بوسان مشاوره بودم و تازه آمدم سئول و ۳۱ سالمه خانم
" آهان ببخشید اگه بی ادبی کردم "a.t
چانیول: نه نه اصلا ، فقط میشه شما خودتون به من معرفی کنید تا بیشتر باهام آشنا شیم البته هم دیگه میبینیم بگرنه اصلا نمی پرسیدم
" اوح حتما ، من جانگ ا.ت ام ۲۹ سالمه و توی بیمارستان دکتر ام "a.t
چانیول:اوح چه حالب ما اینجا یه خانم دکتر داریم
خیلی خوب پارت بعد زیادی جالبه حتی برای خودمم خیلی جالبه😅
لایکا رو به ۶۰ تا برسونید پارت بعد میاد💗🎀
part⁵¹
هاری: میفهمم چی میگی
" نمیفهمی چون اگه متوجه میشدی بهم نمیگفتی برگرد "a.t
هاری: میگم برگرد چون نمیخوام مثل خودم شی ا.ت ، نمیخوام مثل من از غم عشق بسوزی ، نمیخوام اونو با کسی دیگه ببینی ، منم مثل تو از شوهرم جدا شدم آمد دنبالم و منم درست مثل تو ناز کردم آخرشم رفت با یکی دیگه و من موندم یه عشق سوخته
" من ... من نمیدونم چی بگم "a.t
هاری: ا.ت عزیزم یکم بیشتر فکر کن باش؟ سریع نگو نمیخوای در صورتی که فقط اون تو قلبته ، ادما برای بخشیدن کسی زمان زیادی نیاز دارن
" من ... من میرم هاری بازم بهت سر میزنم "a.t
هاری: منتظرتم
یه سمت در رفت و بازش کرد ولی قبل از اینکه بخواد بیرون بره با بدن کسی برخورد کرد
" اوح جناب واقعا معذرت میخوام "a.t
چانیول: منم معذرت میخوام نباید جلوی در وایسمیتادم
" نه نه اختیار دارید جناب "a.t
هاری: اوح چانیول رسیدی!
هاری: ا.ت ایشون چانیول هستند همکار بنده ساعت های کاریمون باهام دیگه عوض میکنیم
" واقعا! چه خوب پس بیاید ساعت های که هستی بهم بدی هاری "a.t
چانیول: هروقت خواستید میتونید با من هم دردی کنید مشتاقانه گوش میدم
" حتما ، ببخشید شاید بی ادبی باشه ولی شما چند سالتونه ، تازه کارید؟ "a.t
چانیول:اوح نه اصلا ، من ۶ سال توی بوسان مشاوره بودم و تازه آمدم سئول و ۳۱ سالمه خانم
" آهان ببخشید اگه بی ادبی کردم "a.t
چانیول: نه نه اصلا ، فقط میشه شما خودتون به من معرفی کنید تا بیشتر باهام آشنا شیم البته هم دیگه میبینیم بگرنه اصلا نمی پرسیدم
" اوح حتما ، من جانگ ا.ت ام ۲۹ سالمه و توی بیمارستان دکتر ام "a.t
چانیول:اوح چه حالب ما اینجا یه خانم دکتر داریم
خیلی خوب پارت بعد زیادی جالبه حتی برای خودمم خیلی جالبه😅
لایکا رو به ۶۰ تا برسونید پارت بعد میاد💗🎀
۱۶.۹k
۰۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.