پارت²⁹
پارت²⁹
#ویو جیمین
بعدش که تهیونگ رو آروم کردم رفتیم هتل و خیلی جدی جلوشون نشستم
_ توضیح بدین
+ چیو توضیح بدیم عشقم
_ جونگکوک میوا منو واسه چی میخواد؟
£ تهیونگ میگه بهت
_ تهیونگ
√ نه جونگکوک میگه
_ جونگکوک
£ اصن یونگی میگه
√ آره یونگی تو بگو
_ تو میدونی؟
+ خوببب
£ من همین دیروز بهش گفتم
_ خوب بگو یونگی منتظرم
+ چجوری بگم
_ راحت
+ ببین
£ خودم میگم
√ مطمئنی؟
£ آره
_ بگو جونگکوک اعصابم خورد شدا
£ ببین جیمین خودت که میدونی چهره زیبایی داری بدن ظریفی داری صدای فرشته هارو داری
_ چه ربطی داره؟
£ اون میوا تورو میخواد بخاطر بدنت بخاطر صدات بخاطر چهره ات خیلیا دنبال توعن حتی دشمنات
_ آخه چرا
£ نمیدونم
√ ببین شاید بخوان باهات بخوابن ازت سو استفاده کنن یا به بردگش بگیرنت یا به عنوان جنده بفروشنت
_ وای من...من نمیدونم
+ هی جیمین خوبی
_ ولم کنید
+ جیمین آروم باش
_ خودم باید باهاش حرف بزنم
£ نه جیمین نمیشه
_ من رئیس شرکتم پس خودم حلش میکنم
+ من قوی ام میتونم بادیگاردت بشم
_ نمیخوام آسیب ببینی
+ چیزیم نمیشه
_ باشه تهیونک شماره اش رو بده
√ جیمین مطمئنی؟
_ آرههه
√ بیا
بهش زنگ زدم که یه صدای خمار جواب داد ( ¢ میوا)
¢ بله کیم؟
_ من پارکم
¢ پارک جیمین خودتی صدات... صدات محشره
_ بیا ببینیم همو
¢ من که خیلی وقته منتظر این لحظه ام دوسال پیش قبل مرگ مادرت دیدمت
_ دهنتو ببند
¢ اوه اوه باشه عصبانی نشو عزیزم
_ من عزیز تو نیستم
¢ کجایی؟
آدرسو بهش دادم و قرار شد همو تا دو ساعت دیگه ببینیم
+ جیمین چی شد ؟
_ دوساعت دیگه میاد تا همو ببینیم
£ من نگرانتم
_ نباش یونگی رو با خودم میبرم
√ من به یونگی اعتماد دارم واقعا اون قویه
با جونگکوک و تهیونگ و یونگی نقشه ریختیم که اگه اتفاقی افتاد اون دوتا حواسسون باشه
_ همچی اوکیه دیگه؟
£ من اظطراب دارم
_ بیا بغلم
جونگکوک خودشو تو بغلم جا داد و گفت
£ میترسم این آخرین بغلمون باشه
√ هی هی هی زبونت رو گاز بگیر ما پشتیبان جیمین هستیم حواسمون هست
£ تو یکی خفه شو
_ تهیونگ ببرش و ازش عذر خواهی کن
√ باشه
£ من نمیام ولم کن
_ پاشو بروووو میخوام با یونگی حرف بزنم
£ باشه
اونا رفتن بیرون و ماهم تو اتاق بودیم
+ جیمین من نمیدونم خیلی نگرانتم
_ تو باهامی من پشتم به تو گرمه
+ باشه
یه بوسه رو لبش گذاشتم و پاشدیم آماده شدیم تا بریم سر مقصد
#ویو جیمین
بعدش که تهیونگ رو آروم کردم رفتیم هتل و خیلی جدی جلوشون نشستم
_ توضیح بدین
+ چیو توضیح بدیم عشقم
_ جونگکوک میوا منو واسه چی میخواد؟
£ تهیونگ میگه بهت
_ تهیونگ
√ نه جونگکوک میگه
_ جونگکوک
£ اصن یونگی میگه
√ آره یونگی تو بگو
_ تو میدونی؟
+ خوببب
£ من همین دیروز بهش گفتم
_ خوب بگو یونگی منتظرم
+ چجوری بگم
_ راحت
+ ببین
£ خودم میگم
√ مطمئنی؟
£ آره
_ بگو جونگکوک اعصابم خورد شدا
£ ببین جیمین خودت که میدونی چهره زیبایی داری بدن ظریفی داری صدای فرشته هارو داری
_ چه ربطی داره؟
£ اون میوا تورو میخواد بخاطر بدنت بخاطر صدات بخاطر چهره ات خیلیا دنبال توعن حتی دشمنات
_ آخه چرا
£ نمیدونم
√ ببین شاید بخوان باهات بخوابن ازت سو استفاده کنن یا به بردگش بگیرنت یا به عنوان جنده بفروشنت
_ وای من...من نمیدونم
+ هی جیمین خوبی
_ ولم کنید
+ جیمین آروم باش
_ خودم باید باهاش حرف بزنم
£ نه جیمین نمیشه
_ من رئیس شرکتم پس خودم حلش میکنم
+ من قوی ام میتونم بادیگاردت بشم
_ نمیخوام آسیب ببینی
+ چیزیم نمیشه
_ باشه تهیونک شماره اش رو بده
√ جیمین مطمئنی؟
_ آرههه
√ بیا
بهش زنگ زدم که یه صدای خمار جواب داد ( ¢ میوا)
¢ بله کیم؟
_ من پارکم
¢ پارک جیمین خودتی صدات... صدات محشره
_ بیا ببینیم همو
¢ من که خیلی وقته منتظر این لحظه ام دوسال پیش قبل مرگ مادرت دیدمت
_ دهنتو ببند
¢ اوه اوه باشه عصبانی نشو عزیزم
_ من عزیز تو نیستم
¢ کجایی؟
آدرسو بهش دادم و قرار شد همو تا دو ساعت دیگه ببینیم
+ جیمین چی شد ؟
_ دوساعت دیگه میاد تا همو ببینیم
£ من نگرانتم
_ نباش یونگی رو با خودم میبرم
√ من به یونگی اعتماد دارم واقعا اون قویه
با جونگکوک و تهیونگ و یونگی نقشه ریختیم که اگه اتفاقی افتاد اون دوتا حواسسون باشه
_ همچی اوکیه دیگه؟
£ من اظطراب دارم
_ بیا بغلم
جونگکوک خودشو تو بغلم جا داد و گفت
£ میترسم این آخرین بغلمون باشه
√ هی هی هی زبونت رو گاز بگیر ما پشتیبان جیمین هستیم حواسمون هست
£ تو یکی خفه شو
_ تهیونگ ببرش و ازش عذر خواهی کن
√ باشه
£ من نمیام ولم کن
_ پاشو بروووو میخوام با یونگی حرف بزنم
£ باشه
اونا رفتن بیرون و ماهم تو اتاق بودیم
+ جیمین من نمیدونم خیلی نگرانتم
_ تو باهامی من پشتم به تو گرمه
+ باشه
یه بوسه رو لبش گذاشتم و پاشدیم آماده شدیم تا بریم سر مقصد
۶.۴k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.