پارت²⁸
پارت²⁸
#ویو جیمین
بعد سک/سی که با یونگی داشتم تماااااااااام انرژیم خالی شد اصن جوانی برام نمونده بود
جیمین
_ بله؟(بیحالی)
خوبی عین مرده ها شدی حس میکنم الانه که بیفتی
_ خوبم فقط خسته شدم حال ندارم
بیا بغلم
_ اومدممم
خودمو تو بغل یونگی جا دادم و تا اومدم چشمامو ببندم و بخوابم گوشیم زنگ خورد
_ بله
£ جیمین
_بله کوک خوبی ؟
£ بیا اتاقم
_ باشه
چی میگفت؟
_ فک منم حالش خوب نیست
پس تهیچنگ چه گوهی میخوره؟
_ نمیدونم بیا بریم فقط
رفتیم دم اتاق در زدم که کوک لنگان لنگان درو باز کرد
رفتم بغلش کردم
_ چیشده کوکم خوبی؟ چرا لنگ میزنی تهیونگ کو؟
گریه کرد و بغلم حرف زد
£ اون حروم زاده میوا جانگ با فتوشاپ سک/س منو با یکی دیگه درست کرده برا تهیونگ فرستاده ماهم وسط س/کس بودیم تا جا داشتم کتکم زد قشنگ معلوم بود اون عکس فتو شاپ بود وای خون جلو چشماشو گرفته بود بعد چند ساعت که افتاده بود به جونم و کتکم میزد رفت بیرون و هیچی نگفت
هیچی نمیتونستم بگم فقط بغلش کردم و بردمش نشوندمش رو مبل
_ پیرهن تو درآر
£ چرا
_ درآر
£ باشه
وقتی پیراهنش رو درآورد با جاهای کبودی دست تهیونگ مواجه شدم دهنم باز مونده بود
تهیونگ این کارو کرده ؟ باورم نمیشه
£ (گریه کردن)
_ هیسسسسس گریه نکن
وسایل لازمو آوردم و زخم و کبودیاشو بستم
£ من الان چیکار کنم؟
من میرم دنبالش
_ نه خودم باید برم فقط من بلدم اونو رام کنم
منظورت چیه
£ به حرفش گوش کن یونگی تهیونگ خون جلو چشماشو بگیره هیشکی جز جیمین نمیتونه آرومش کنه
_ من رفتم
£ مراقب باش
_ یونگی تو حواست به کوک باشه
چشم
رفتم بیرون و زنک زدم به تهیونگ جواب نداد حدود سی بار بهش زنگ زدم تا جواب داد
√ بله(خمار)
_ تهیونگ کجایی؟
√ جیمینم
_ تهیونگ خوبی ؟ کجایی
√ بیا پیشم الان بهت خیلی نیاز دارم
_ کجایی ته دهن باز کن
√ پارک دو تا کوچه پایینی
_ اومدم
رفتم دیدم نشسته رو تاب و داشت خودشو هل میداد قشنگ معلوم بود مست بود
اعصابم خورد شد و رفتم یه سیلی زدم بهش
_ اون که کاری بود با کوک کردی هااا؟
که پرید بغلم و گریه کرد
_ هی ته چته تو
√ من خودم پشیمونم من نمیدونم چیکار کردم واقعا پشیمونم اون میوا تحدیدم کرد گفت اگه تو و شرکتو بهش ندم یه همچین بلایی سر کوک میاره زیر خوابش میکنه
_ منو واسه چی میخواد؟
√ کوک بهت نگفته؟
_ چیو؟ ماجرا چیه؟
#ویو جیمین
بعد سک/سی که با یونگی داشتم تماااااااااام انرژیم خالی شد اصن جوانی برام نمونده بود
جیمین
_ بله؟(بیحالی)
خوبی عین مرده ها شدی حس میکنم الانه که بیفتی
_ خوبم فقط خسته شدم حال ندارم
بیا بغلم
_ اومدممم
خودمو تو بغل یونگی جا دادم و تا اومدم چشمامو ببندم و بخوابم گوشیم زنگ خورد
_ بله
£ جیمین
_بله کوک خوبی ؟
£ بیا اتاقم
_ باشه
چی میگفت؟
_ فک منم حالش خوب نیست
پس تهیچنگ چه گوهی میخوره؟
_ نمیدونم بیا بریم فقط
رفتیم دم اتاق در زدم که کوک لنگان لنگان درو باز کرد
رفتم بغلش کردم
_ چیشده کوکم خوبی؟ چرا لنگ میزنی تهیونگ کو؟
گریه کرد و بغلم حرف زد
£ اون حروم زاده میوا جانگ با فتوشاپ سک/س منو با یکی دیگه درست کرده برا تهیونگ فرستاده ماهم وسط س/کس بودیم تا جا داشتم کتکم زد قشنگ معلوم بود اون عکس فتو شاپ بود وای خون جلو چشماشو گرفته بود بعد چند ساعت که افتاده بود به جونم و کتکم میزد رفت بیرون و هیچی نگفت
هیچی نمیتونستم بگم فقط بغلش کردم و بردمش نشوندمش رو مبل
_ پیرهن تو درآر
£ چرا
_ درآر
£ باشه
وقتی پیراهنش رو درآورد با جاهای کبودی دست تهیونگ مواجه شدم دهنم باز مونده بود
تهیونگ این کارو کرده ؟ باورم نمیشه
£ (گریه کردن)
_ هیسسسسس گریه نکن
وسایل لازمو آوردم و زخم و کبودیاشو بستم
£ من الان چیکار کنم؟
من میرم دنبالش
_ نه خودم باید برم فقط من بلدم اونو رام کنم
منظورت چیه
£ به حرفش گوش کن یونگی تهیونگ خون جلو چشماشو بگیره هیشکی جز جیمین نمیتونه آرومش کنه
_ من رفتم
£ مراقب باش
_ یونگی تو حواست به کوک باشه
چشم
رفتم بیرون و زنک زدم به تهیونگ جواب نداد حدود سی بار بهش زنگ زدم تا جواب داد
√ بله(خمار)
_ تهیونگ کجایی؟
√ جیمینم
_ تهیونگ خوبی ؟ کجایی
√ بیا پیشم الان بهت خیلی نیاز دارم
_ کجایی ته دهن باز کن
√ پارک دو تا کوچه پایینی
_ اومدم
رفتم دیدم نشسته رو تاب و داشت خودشو هل میداد قشنگ معلوم بود مست بود
اعصابم خورد شد و رفتم یه سیلی زدم بهش
_ اون که کاری بود با کوک کردی هااا؟
که پرید بغلم و گریه کرد
_ هی ته چته تو
√ من خودم پشیمونم من نمیدونم چیکار کردم واقعا پشیمونم اون میوا تحدیدم کرد گفت اگه تو و شرکتو بهش ندم یه همچین بلایی سر کوک میاره زیر خوابش میکنه
_ منو واسه چی میخواد؟
√ کوک بهت نگفته؟
_ چیو؟ ماجرا چیه؟
۴.۷k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.