پارت نهم
پارت نهم
ات:خب من میترسم اگر بیبیت بشم اون وقت دشمنات بفهمن بیان و منو بدزد یا کاری باهام بکنن من میترسم اذیت بشم
کوک:ببین من همیشه کنارت میمونم من همیشه باهاتم نمیزارم دیگه هیچ کس حتی بهت هم نگاه نکنه من همیشه حواسم بهت بوده و هست تو فقط قبول کن من بهترین زندگی رو برات میسازم تو فقط قبول کن که با من میمونی و از پیشم نمیری لطفا ات
ات:جئون راستش من نگرانم که نتونیم با هم کنار بیایم و نتونیم کنار هم باشیم
کوک:ات من بهت قول میدم که همیشه کنارت میمونم تو هم بهم قول بده لطفا قبول کن ات
ات:جئون میشه تا امروز عصر فکر هام رو بکم بعد بهت جواب بدم
کوک:آره حتما
ات:باشه پس من میرمبه کارام برسم
کوک:ات از امروز به بعد دیگه کار نمیکنی
ات:هوم باشه من میرم
رفتم به سمت اتاقم نشستم رو تختم و همش داشتم فکر میکردم تا ظهر رفتم غذا بخورم باز هم تو فکر بودم که قبول کنم یا ولی جئون راست میگفت اون همیشه حواسش به من بوده و هست من میتونم بهش اعتماد کنم اون بهم قول داد ولی اگر بزنه زیر قولش چی اون وقت چیکار کنم ولی جئون این کار رو نمیکنه آخرش بعد از کلی فکر کردن تصمیم رو گرفتم
ویو ساعت شیش عصر
از دید کوک
همش استرس داشتم ات قبول نکنه ساعت حدود شیشی عصر بود رو کاناپه جلوی تلوزیون نشسته بودم که ات اومد استرس داشتم ولی نشون ندادم و بهش گفتم
کوک:خب جوابت چیه
ات:خببب....اممم قبول میکنم
کوک:چی واقعا
ات:آره جئون قبول میکنم من دوست دارم من قول میدم همیشه کنارت میمونم جئون
یهویی کوک منو گرفت و خوابوند رو کاناپه و اومد روم
کوک:منم دوست دارم بیبی گرل
از زبون راوی(روبی)
و یک بوسهی عاشقانه رو شروع کردن
کی فکرش رو میکرد که جئون قلبش رو به یک دختر باخته باشه دختری که همیشه باهاش سرد همیشه باهاش بحث میکرد تو قلبش جا بگیره یا حتی ات دختری که همیشه با همه سرد بود با جئون همیشه بحث میکر چطور عاشقش شد پس معلوم شد عشق کلی قدرت داره
خب اینم پارت آخر لذت ببرید ازش نظرتون رو بگید بهم و اینکه امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه کیوتام و حمایت یادتون نره 💗
ات:خب من میترسم اگر بیبیت بشم اون وقت دشمنات بفهمن بیان و منو بدزد یا کاری باهام بکنن من میترسم اذیت بشم
کوک:ببین من همیشه کنارت میمونم من همیشه باهاتم نمیزارم دیگه هیچ کس حتی بهت هم نگاه نکنه من همیشه حواسم بهت بوده و هست تو فقط قبول کن من بهترین زندگی رو برات میسازم تو فقط قبول کن که با من میمونی و از پیشم نمیری لطفا ات
ات:جئون راستش من نگرانم که نتونیم با هم کنار بیایم و نتونیم کنار هم باشیم
کوک:ات من بهت قول میدم که همیشه کنارت میمونم تو هم بهم قول بده لطفا قبول کن ات
ات:جئون میشه تا امروز عصر فکر هام رو بکم بعد بهت جواب بدم
کوک:آره حتما
ات:باشه پس من میرمبه کارام برسم
کوک:ات از امروز به بعد دیگه کار نمیکنی
ات:هوم باشه من میرم
رفتم به سمت اتاقم نشستم رو تختم و همش داشتم فکر میکردم تا ظهر رفتم غذا بخورم باز هم تو فکر بودم که قبول کنم یا ولی جئون راست میگفت اون همیشه حواسش به من بوده و هست من میتونم بهش اعتماد کنم اون بهم قول داد ولی اگر بزنه زیر قولش چی اون وقت چیکار کنم ولی جئون این کار رو نمیکنه آخرش بعد از کلی فکر کردن تصمیم رو گرفتم
ویو ساعت شیش عصر
از دید کوک
همش استرس داشتم ات قبول نکنه ساعت حدود شیشی عصر بود رو کاناپه جلوی تلوزیون نشسته بودم که ات اومد استرس داشتم ولی نشون ندادم و بهش گفتم
کوک:خب جوابت چیه
ات:خببب....اممم قبول میکنم
کوک:چی واقعا
ات:آره جئون قبول میکنم من دوست دارم من قول میدم همیشه کنارت میمونم جئون
یهویی کوک منو گرفت و خوابوند رو کاناپه و اومد روم
کوک:منم دوست دارم بیبی گرل
از زبون راوی(روبی)
و یک بوسهی عاشقانه رو شروع کردن
کی فکرش رو میکرد که جئون قلبش رو به یک دختر باخته باشه دختری که همیشه باهاش سرد همیشه باهاش بحث میکرد تو قلبش جا بگیره یا حتی ات دختری که همیشه با همه سرد بود با جئون همیشه بحث میکر چطور عاشقش شد پس معلوم شد عشق کلی قدرت داره
خب اینم پارت آخر لذت ببرید ازش نظرتون رو بگید بهم و اینکه امیدوارم از این فیک خوشتون اومده باشه کیوتام و حمایت یادتون نره 💗
۶.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.