My Smeraldo flower گل اسمرالدوی من

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )

Part 5

ات کنار فواره بر روی تخته سنگی نشسته بود و دست اش را به سمت اب برد و کمی از ان را نوشید

باد خنکی که بهش برخورد می کرد باعث می شد سارافن گل گلی که بر تن کرده بود و تکه ای از موهایش که به یک سمت ریخته بود تکون بخورد و زیبای اش چندین برابر کند

از ان طرف سباستینی که تازه از شکار برگشته بود و می خواست اسب اش را به سمت فواره اب ببرد تا کمی هم خودش و هم اسب اش استراحت کند با دیدن این صحنه از ات قلب اش بیشتر از همیشه عاشق و دلباخته اش شده بود

زین اسب اش که در دست اش قرار داشت به یک ستون چوبی بست و سطل پر از اب جلوی پای اسب اش گذاشت وخودش هم به سمت ات حرکت کرد

ات که غرق رویا و خیال خود بود و منظره روبه رو اش تماشا می کرد و با خودش اروم زمزمه می کرد که با احساس نفس های داغی از پشت گردن اش شوکه از جای اش بلند شد و نگاه اش را به اون شخص داد با دیدن سباستین نفسی از روی کلافگی کشید

سباستین به این حرکت ات خنده ای کرد و سپس بر روی تخته سنگی نشست و دستاش پر از اب کرد و به سر و صورت اش زد و با همون دستای کمی نم دارش موهای اش را به سمت عقب برد و نگاه اش به ات داد
انتظار داشت که وقتی سرش بالا می‌گیره با ات چشم تو چشم بشه اما با جای خالی ات مواجه شد

ات که وقتی سباستین دید زودی سبد اش برداشت و به راه اش ادامه داد تا اینکه سبد گل هاش از دست اش توسط سباستین گرفته شد

سباستین : مادمازل مگر بهت یاد ندادن که خانم ها نباید چیزهای سنگین بلند کنن

ات که از کارهای سباستین خیلی کلافه شده بود با لحن طلبکارانه ای گفت

ات : مثل اینکه به شما هم ادب و نزاکت یاد ندادن

نگاهی به سباستین کرد که مثل لبو از خجالت سرخ شده بود و با خودش اروم زمزمه کرد « خوب شد » سپس سبد اش از دست اش گرفت و به راه اش ادامه داد

..........................

سبد گل هاش محکم‌تر در دست اش گرفت و شروع به دویدن کرد چون تنها یک ماشین فقط هم صبح و عصر راهی شهر می شد
اگر ازش جا می موند مجبور می شد پیاده به انجا برود برای همین با سرعت زیادی شروع به دویدن کرد اما بهش نرسید و نفس زنان روی زمین نشست

نگاهی به گل هاش کرد که پژمرده شده بودند و دیگر نمی شد اونها رو بفروشد تو دل اش کلی به سباستین ناسزا گفت و از جای اش بلند شد

ثانیه ای نگذشت که صدای ماشین شنید و با ذوقی از چهره اش می بارید نگاه اش به طرف صدایی که می اومد داد
ماشین دقیقا جلوی پای ات ایستاد و شیشه اش پایین داد

ات با دیدن اون شخص که پشت فرمون نشسته بود خنده از لب هایش محو شد




ادامه دارد .......
دیدگاه ها (۱۴)

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 6ات با دیدن اون شخ...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 7سباستینی که رفتن ...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 4ات سبد اش که از گ...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 3ات : سلام قشنگای ...

سیآه چآله وحشیـــیسه پآرتی VP.2تهیونگ همراه با بارون اشک میر...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط