My Smeraldo flower گل اسمرالدوی من

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )

Part 6

ات با دیدن اون شخص که پشت فرمون نشسته بود خنده از لب هایش محو شد

سباستینی که با تموم غرور اش پشت فرمون نشسته بود یکی از دست هاش بر روی دنده و اون یکی بر روی فرمون گذاشته بود و نیم نگاهی به ات می کرد و سپس با لحن غرورانه اش گفت

سباستین : بیا بالا خودم می رسونمت

ات نگاهی به سباستین کرد نمیتونست عصبانی نباشد اما حق هم نداشت باهاش بد حرف بزنه چون همینجوری هم مردمان دهکده از ات خوششون نمی اومد
اگر هم اینکارو می کرد دیگر هیچ جایگاهی نداشت برای همین چند بار نفس عمیقی کشید و سپس به سبد گل هاش اشاره کرد و با لحن ارومی گفت

ات : ممنون که به فکرمی اما گل هام خراب شده کسی هم گل های خراب نمی خره پس لازم نیست به شهر برم

سپس گل هاش کنار جاده بر روی زمین ریخت و سبد خالی اش در دست اش گرفت اما همین که میخواست راهی خونه بشه با صدای سباستین سر جای اش ایستاد

سباستین : ات بیا سوار شو تا خونه می رسونمت

ات که دیگر نتونست عصبانیت اش نگه داره با صدای بلندی گفت

ات : سباستین لازم نکرده تو دلت برام بسوزه خودم دوپا دارم راه میرم نیازی به تو و اون ماشین و غرور بی جات ندارم

سپس ات راه اش کشید و رفت و سباستینی که دست بردار نبود با قدم های ات اروم ماشین می روند

ات کلافه و خسته شده بود از یک طرف پرمژدگی گل هاش از یک طرف کارهای سباستین پس سر جاش ایستاد و نگاه اش به سباستینی که با ماشین به دنبال اش بود داد و با صدای بلند اش گفت

ات : سباستین تا کی میخوای به این کارهات ادامه بدی

سباستین که دید ات ایستاده ماشین نگه داشت و ازش پیاده شد ، دست هاش داخل جیب شلوار اش قرار داد و به سمت ات حرکت کرد درست روبه روی اش ایستاد و کمی خم شد و صورت اش به صورت ات نزدیک کرد به طوری که نفس های داغ اش به صورت سفید ات برخورد می کرد گفت

سباستین : ات چرا منو مجبور به این کارا میکنی ..... چندبار بهت بگم ....... من عاشقتم ....... عاشقتم ...... چرا درکم نمیکنی ....... چرا نمی فهمی

ات بعد از شنیدن این حرف از سباستین ، سبد خالی از گل هاش از دست اش افتاد ، چند قدمی به عقب برداشت و کلافه دست اش را به سمت موهای بافته شده اش برد اون هارو به هم زد

نفس عمیقی کشید و بر خشم اش مسلط شد و سپس گفت

ات : سباستین ..... چرا مجبورم میکنی حرفامو تکرار کنم ....... چند بار باید بهت بگم ...... من ازت خوشم نمیاد .......نمیاد ...... متوجه میشی یا خودتو زدی به اون راه

سپس سبد اش که بر روی زمین افتاده بود برداشت راهی خونه شد و سباستین اونجا تنها گذاشت

سباستینی که رفتن ات تماشا می کرد ، قطره اشکی از چشمان اش ریخت اما زودی اونو پاک کرد ، قلب اش شکسته شده بود



ادامه دارد.......
دیدگاه ها (۰)

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 7سباستینی که رفتن ...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 8لیوان اب بر روی م...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 5ات کنار فواره بر ...

My Smeraldo flower (گل اسمرالدوی من )Part 4ات سبد اش که از گ...

٬٬روی نیمکت پارک نشسته بود و کلاغ ها رو میشمرد تا بیاد بهشون...

پارت ۱۶۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط