وقتی دوست داداشت بود....
وقتی دوست داداشت بود....
🦋Part:20🦋
هانول تا رفت چیزی بگه یهو...
(بادیگارد=ب.د)
ب.د1:قربان خانم جئون و خانم کیم تو ماشین خوابشون برد
که یهو بادیگاردای دیگه هانا و یوجین رو براید استایل بغل کرده بودن که یهو کوک گفت
کوک:بده بغل من خودم میبرم بالا
ته:منم کمک میکنمت
ب.د2:(هانا رو داد بغل کوک)
ب.د3:(یوجین رو داد بغل ته)
"ویو کوک"
اصلا سنگین نبود.
انگار یه کیسه خالی بغلم بود
خندم گرفت این چه مثالی بود.
گذاشتمش رو تخت که دیدم چشماشو باز کرد
هانا:هومم تو کی؟"مست"
کوک:به نظر خودت؟!
هانا:نمیدونم ولی آشنایی"مست و خوابالو"
کوک:(بلندشد خواست بره که یهو)
هانا:نرو...
کوک:هوم؟!
هانا:بیا برام آهنگ بخون..موهامو نوازش کن
(اه اه اه چندششش)
کوک:باشه"خنده"
راوی:
(آهنگی به دهنم نمیادد خودتون تصور کنین)
کوک نشست رو تخت و برای هانا آهنگ****میخوند و موهاشو نوازش میکرد.
بعد چند ثانیه هانا خوابید..
کوک هم که از این قضیه مطمئن شده بود
بلندشد و از اتاق رفت بیرون.
"ته و یوجین"
راوی:
ته یوجین رو گذاشت رو تخت و کنارش نشست داشت نگاش میکرد که یهو یوجین چشماشو باز کرد...
ته خواست بره که یهو...
بیا پایین شربت میدیمممم
داداش گلمم دستت فلجههه بیا پایینننننن
پایین نمیای نههه؟!!!!
🍸🍹(به دلیل نداشتن شربت تو استیکر ها نوشیدنی شبیه به شربت میل کنید عزیزانم)
پارت بعد هم نداریممم🍪🍬
خماری چیز خوبیهه💧😹
🦋Part:20🦋
هانول تا رفت چیزی بگه یهو...
(بادیگارد=ب.د)
ب.د1:قربان خانم جئون و خانم کیم تو ماشین خوابشون برد
که یهو بادیگاردای دیگه هانا و یوجین رو براید استایل بغل کرده بودن که یهو کوک گفت
کوک:بده بغل من خودم میبرم بالا
ته:منم کمک میکنمت
ب.د2:(هانا رو داد بغل کوک)
ب.د3:(یوجین رو داد بغل ته)
"ویو کوک"
اصلا سنگین نبود.
انگار یه کیسه خالی بغلم بود
خندم گرفت این چه مثالی بود.
گذاشتمش رو تخت که دیدم چشماشو باز کرد
هانا:هومم تو کی؟"مست"
کوک:به نظر خودت؟!
هانا:نمیدونم ولی آشنایی"مست و خوابالو"
کوک:(بلندشد خواست بره که یهو)
هانا:نرو...
کوک:هوم؟!
هانا:بیا برام آهنگ بخون..موهامو نوازش کن
(اه اه اه چندششش)
کوک:باشه"خنده"
راوی:
(آهنگی به دهنم نمیادد خودتون تصور کنین)
کوک نشست رو تخت و برای هانا آهنگ****میخوند و موهاشو نوازش میکرد.
بعد چند ثانیه هانا خوابید..
کوک هم که از این قضیه مطمئن شده بود
بلندشد و از اتاق رفت بیرون.
"ته و یوجین"
راوی:
ته یوجین رو گذاشت رو تخت و کنارش نشست داشت نگاش میکرد که یهو یوجین چشماشو باز کرد...
ته خواست بره که یهو...
بیا پایین شربت میدیمممم
داداش گلمم دستت فلجههه بیا پایینننننن
پایین نمیای نههه؟!!!!
🍸🍹(به دلیل نداشتن شربت تو استیکر ها نوشیدنی شبیه به شربت میل کنید عزیزانم)
پارت بعد هم نداریممم🍪🍬
خماری چیز خوبیهه💧😹
۹.۶k
۲۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.