تو مال منی
تو مال منی
part 3
چند مین بعد:
تو ماشین کم مونده بود خوابم ببره که دیدم دارم وارد یه عمارت دیگه میشیم. منو بازم به زور از ماشین اوردن بیرون.
ات: اه ولم کنین خودم میرم حال ندارم فرار کنم.
رفتیم داخل عمارت. یه نفر روی مبل نشسته بود و داشت یه چیزی میخورد که ظاهرا قهوه بود. چون پشتش به ما بود نفهمیدم کیه.
تهیونگ: خوش اومدی
ان صدا....... چقدر اشنا بود
از رو مبل بلند شد و اومد به طرف من.
ات: توووووو
تهیونگ: سلام دختر عمو جون
ات: من دختر عموی تو نیستم( داد)
نزدیکم شد.
تهیونگ: اوه ات چرا عصبانی شدی؟؟ ( با لحن مهربون میگه همه این حرفا رو )
ات: منو از اینجا ببرین بیرونننن
ات: من نمیتونم پیش یه قاتل بمونم( گریه)
تهیونگ : ات من کسی رو نکشتم حالا هم حرف گوش میکنی و اینجا میمونی
ات: تو... تو چطور میتونی بگی کسی رو نکشتی؟ تو مامان و بابامو کشتی سوهو رو هم ازم گرفتی بعدشم چرا باید پیش تو بمونم؟ به چه دلیل( جمله اخرشو با صدای بلندتر گفت)
تهیونگ: تو از هیچی خبر نداری ات و دیگه اسم اون حرومزاده رو کنار من به زبون نیار
ات: اتو کی هستی که به سوهوی من میگی حرومزاده؟(داد) و از چی خبر ندارم؟ بگو منم بفهمم
تهیونگ: دیگه بسه ببرین اتاقش( خطاب به بادیگاردا)
taehung:
امروز روز پیروزی منه. ات رو به دست اوردم و سوهو رو کشتم. حالا دیگه اجازه نمیدم کسی عشق زندگیمو ازم بگیره.
رفتم بالا که ببینم اون کله پوکا ات رو به اتاق خودش بردن یا اشتباهی به یه اتاق دیگه بردن.
که دیدم بله.
در اتاق باز بود .ات رو دیدم که .....
#بی_تی_اس #فیک #تهیونگ #کیپاپ #کیم_تهیونگ #تب_پستی #حمایت
@jin.hoo_18
@jin.hoo_18
part 3
چند مین بعد:
تو ماشین کم مونده بود خوابم ببره که دیدم دارم وارد یه عمارت دیگه میشیم. منو بازم به زور از ماشین اوردن بیرون.
ات: اه ولم کنین خودم میرم حال ندارم فرار کنم.
رفتیم داخل عمارت. یه نفر روی مبل نشسته بود و داشت یه چیزی میخورد که ظاهرا قهوه بود. چون پشتش به ما بود نفهمیدم کیه.
تهیونگ: خوش اومدی
ان صدا....... چقدر اشنا بود
از رو مبل بلند شد و اومد به طرف من.
ات: توووووو
تهیونگ: سلام دختر عمو جون
ات: من دختر عموی تو نیستم( داد)
نزدیکم شد.
تهیونگ: اوه ات چرا عصبانی شدی؟؟ ( با لحن مهربون میگه همه این حرفا رو )
ات: منو از اینجا ببرین بیرونننن
ات: من نمیتونم پیش یه قاتل بمونم( گریه)
تهیونگ : ات من کسی رو نکشتم حالا هم حرف گوش میکنی و اینجا میمونی
ات: تو... تو چطور میتونی بگی کسی رو نکشتی؟ تو مامان و بابامو کشتی سوهو رو هم ازم گرفتی بعدشم چرا باید پیش تو بمونم؟ به چه دلیل( جمله اخرشو با صدای بلندتر گفت)
تهیونگ: تو از هیچی خبر نداری ات و دیگه اسم اون حرومزاده رو کنار من به زبون نیار
ات: اتو کی هستی که به سوهوی من میگی حرومزاده؟(داد) و از چی خبر ندارم؟ بگو منم بفهمم
تهیونگ: دیگه بسه ببرین اتاقش( خطاب به بادیگاردا)
taehung:
امروز روز پیروزی منه. ات رو به دست اوردم و سوهو رو کشتم. حالا دیگه اجازه نمیدم کسی عشق زندگیمو ازم بگیره.
رفتم بالا که ببینم اون کله پوکا ات رو به اتاق خودش بردن یا اشتباهی به یه اتاق دیگه بردن.
که دیدم بله.
در اتاق باز بود .ات رو دیدم که .....
#بی_تی_اس #فیک #تهیونگ #کیپاپ #کیم_تهیونگ #تب_پستی #حمایت
@jin.hoo_18
@jin.hoo_18
۲۵.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.