یه آقایی می خواست دوچرخشو بهم بفروشه انقدر ازش تعریف کرد

یه آقایی می خواست دوچرخشو بهم بفروشه، انقدر ازش تعریف کرد
که آخرش پشیمون شد نفروخت.
به نظرم حرکتش خیلی قشنگ بود..
یه لحظه به این فکر کردم که آدما از دوچرخه که دیگه کمتر نیستن!
خیلی قشنگ میشه اگه بخواید قبل اینکه جایگاهشونو به کسی بدید،
بفروشیدشون، تخریبشون کنید،
قبلش فقط یه لحظه به خوبیاشون فکر کنید، شاید پشیمون شدید....
دیدگاه ها (۱)

مرد بر بلندای صخره به بانگ بلند گفت زن مقدس است. همهمه مردم ...

در هر کجای این جهان،عاشق ها و معشوقه هایی هستند که هیچ گاه ب...

دور نباشدر این دنیایِ کوچک!در این آغوشِ دنج!نزدیک تر باش،از ...

در جنگ جهانی دوم سربازی نامه‌ای با این متنبرای فرمانده‌اش نو...

{ 𝐵𝑒𝓉𝓌𝑒𝑒𝓃 𝓉𝑜𝓌 𝓈𝓅𝒶𝒸𝑒𝓈 }𝒫𝒶𝓇𝓉  ¹⁴.. شاید فکر کرده بودن فلج شدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط