نام فیک عشقنفرت
نام فیک: عشق/نفرت
Part: 18
تهیونگ به خالش زنگ زد و گفت که خودش رو سریع برسونه خالش هم سریع رفت بیمارستان و تا فهمید چی شده از حال رفت مارا هم بیهوش بود. مارا بهوش اومد دکتر که فهمید مارا حامله بوده احتمال داد بچه مرده باشه اما نمرده بود، دکتر که خواست به تهیونگ خبر خوشحالی بده مارا دستش رو گرفت و با بیحالی گفت:(دکتر رو با $ نشون میدم)
+دکتر کمکم کن*بیحال
$چیشده؟ درد داری؟ یا به امپولی حساسیت داری؟ *نگران
+ن.نه*بیحال
$پس چی؟
+دکتر اون اقایی که بیرونه اگر بفهمه من زنده ام منو زندانی میکنه توی خونش. من داشتم از دستش فرار میکردم که با ماشین تصادف کردم
$خب باید به پلیس بگیم
+نه لطفا*سرفه
$من چیکار میتونم بکنم؟
+بهش بگید که من مردم
$اما نمیشه. پرستار ها رو چیکار کنم؟اون کسی که بهتون زده رو چیکار کنم؟*کلا دوتا پرستار از زنده بودن مارا خبر داشتن و دکتر همشونم زن بودن و گفتن که هیچی نمیگن(پرستار رو با این نشون میدم√)*
+برای اون شخص هم بگید که چون مارا میخواسته خودکشی کنه خودش رو پرت کرده جلوی ماشین. حتما پلیس حرفتون رو قبول میکنه*صدای ضعیف
$خب بعد بخوان خاکت کنن چی؟؟
√۱که ی بیخانمان دختر هم تصادف کرده و مرده توی سرد خونه ست اون رو میتونیم به جای این خانم بزاریم
√۲ اره پلیس ها هم خبر ندارن کسی هم از اون که مرده خبر نداره
+خب این که خیلی خوبه*سرفه
_اما تو کجا میخوای بری؟
+گوشیم رو بدید*گوشی رو بهش دادن و مارا به یونا زنگ زد و همه چی رو بهش گفت*
&دارم میام اونجا
$ببین بیا پشت بیمارستان ی راه هست از اونجا باید بیاریمش
&اوکی*تلفن رو قطع کرد*
$من خودم برات ی هواپیما اوکی میکنم با اون برو چون حالت اونقدر خوب نشده که بخوای بری
+ممنونم*لبخند
√۱هواپیما رو من اوکی کردم ساعت ۲ شب پرواز میکنه
$خوبه
√۲منم اون جنازه رو اوکی کردم، کی بگیم بهشون؟
$همین الان. فقط مارا رو ببرین توی اتاق ویژه که از اونجا فقط راه داره فرار کنه
+ممنونم از همتون
ᰔᩚامیدوارم خوشتون بیادᰔᩚ
بچها از اونجایی که فردا تولد تهیونگه این دوتا پارتی که گذاشتم شرط نمیزارم و دو تا پارت هدیه هم میزارم برای اون پارت شرط میزارم.
خب تا الان بگید ببینم تا اینجا از فیک راضی هستین یا نه؟؟
Part: 18
تهیونگ به خالش زنگ زد و گفت که خودش رو سریع برسونه خالش هم سریع رفت بیمارستان و تا فهمید چی شده از حال رفت مارا هم بیهوش بود. مارا بهوش اومد دکتر که فهمید مارا حامله بوده احتمال داد بچه مرده باشه اما نمرده بود، دکتر که خواست به تهیونگ خبر خوشحالی بده مارا دستش رو گرفت و با بیحالی گفت:(دکتر رو با $ نشون میدم)
+دکتر کمکم کن*بیحال
$چیشده؟ درد داری؟ یا به امپولی حساسیت داری؟ *نگران
+ن.نه*بیحال
$پس چی؟
+دکتر اون اقایی که بیرونه اگر بفهمه من زنده ام منو زندانی میکنه توی خونش. من داشتم از دستش فرار میکردم که با ماشین تصادف کردم
$خب باید به پلیس بگیم
+نه لطفا*سرفه
$من چیکار میتونم بکنم؟
+بهش بگید که من مردم
$اما نمیشه. پرستار ها رو چیکار کنم؟اون کسی که بهتون زده رو چیکار کنم؟*کلا دوتا پرستار از زنده بودن مارا خبر داشتن و دکتر همشونم زن بودن و گفتن که هیچی نمیگن(پرستار رو با این نشون میدم√)*
+برای اون شخص هم بگید که چون مارا میخواسته خودکشی کنه خودش رو پرت کرده جلوی ماشین. حتما پلیس حرفتون رو قبول میکنه*صدای ضعیف
$خب بعد بخوان خاکت کنن چی؟؟
√۱که ی بیخانمان دختر هم تصادف کرده و مرده توی سرد خونه ست اون رو میتونیم به جای این خانم بزاریم
√۲ اره پلیس ها هم خبر ندارن کسی هم از اون که مرده خبر نداره
+خب این که خیلی خوبه*سرفه
_اما تو کجا میخوای بری؟
+گوشیم رو بدید*گوشی رو بهش دادن و مارا به یونا زنگ زد و همه چی رو بهش گفت*
&دارم میام اونجا
$ببین بیا پشت بیمارستان ی راه هست از اونجا باید بیاریمش
&اوکی*تلفن رو قطع کرد*
$من خودم برات ی هواپیما اوکی میکنم با اون برو چون حالت اونقدر خوب نشده که بخوای بری
+ممنونم*لبخند
√۱هواپیما رو من اوکی کردم ساعت ۲ شب پرواز میکنه
$خوبه
√۲منم اون جنازه رو اوکی کردم، کی بگیم بهشون؟
$همین الان. فقط مارا رو ببرین توی اتاق ویژه که از اونجا فقط راه داره فرار کنه
+ممنونم از همتون
ᰔᩚامیدوارم خوشتون بیادᰔᩚ
بچها از اونجایی که فردا تولد تهیونگه این دوتا پارتی که گذاشتم شرط نمیزارم و دو تا پارت هدیه هم میزارم برای اون پارت شرط میزارم.
خب تا الان بگید ببینم تا اینجا از فیک راضی هستین یا نه؟؟
- ۴۴۶
- ۰۸ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط