پارت 66 زندگی جونگمه
پارت 66 زندگی جونگمه
جونگمه صبح دید کوک سرش رو تخته و خوابیده
یه نفس عمیق کشید
کوک از خواب بیدار شد
کوک:حالت خوبه🥱
جونگمه:نه
کوک:چرا😳
جونگمه:تو باهام قهری😕
کوک از پیشونی جونگمه بوس کرد و گفت :مگه میشه من به اشک ریختن تو همینجوری نگاه کنم و دلم نلرزه
جونگمه:چی!
جونگمه یهو به این فکر کرد که وقتی کوک اینجا خواب بوده یعنی دیشب کوک بوده جونگمه رو آورده خونه و جونگمه دیشب اون حرفارو به کوک زده
جونگمه یهو پاشد نشست
کوک:دیگه مطمعن شدم اونا فقط واسه پشیمون شدنم بود
جونگمه:فکر کردم تهیونگی😫
کوک:نه تو واقعاتهیونگ رو از من بیشتردوست داری😕
جونگمه یهو کوک رو بوسید و گفت:اصلا مگه میشه😊
تهیونگ به جونگمه زنگ زد گفت بیا در رو باز کن
جونگمه رفت در رو باز کرد دید تهیونگ و دوست دخترش یه عالمه میوه گرفتن
جونگمه در سه حالت مونده بود🤨😳😧
تهیونگ و دوست دخترش میوه هارو بردن گذاشتن آشپزخونه
جونگمه:اینا چیه🤨
تهیونگ:صبح عکسای قش کردنت همه جا پخش شده بود تا دیدم زنگ زدم به دوست دختر خوشگلم واسه رفیق عزیزم یه ذره ویتامین بگیریم که دیگه قش نکنه
جونگمه:چراعین نی نی کوچولو ها باهامرفتارمیکنی😂
تهیونگ:چون الان مثل نی نی ها بی جون شدی هفته ای ۲۵ بار قش میکنی😂
کوک از اوتاق اومد بیرون و گفت:تهیونگ شی!
تهیونگ:یه ذره مراقب جونگمه باش🥶
کوک:حالا تو نمیخواد خودت رو زیاد بچسبونی به جونگمه
جونگمه به دوست دختر تهیونگ گفت:اینارو ولشون کن بزار برم لباس بپوشم بیام بریم بیرون
دوست دختر تهیونگ:اینا چرا اوفتادن به جون هم
جونگمه:بزار لباسم رو بپوشم بریم بهت توضیح میدم
جونگمه لباسش رو پوشید ،داشتن میرفتن که کوک و تهیونگ هم زمان گفتن:کجا!
جونگمه:داریم از دست شماها فرار میکنیم
کوک:پس بیاید چهار نفری فرار کنیم
جونگمه:هه🤨
کوک تهیونگ هم با جونگمه و دوست دختر تهیونگ رفتن
رفتن کارائوکه تهیونگ و کوک و دوست دختر تهیونگ مست کردن ولی جونگمه لب به الکل نزد
جونگمه صبح دید کوک سرش رو تخته و خوابیده
یه نفس عمیق کشید
کوک از خواب بیدار شد
کوک:حالت خوبه🥱
جونگمه:نه
کوک:چرا😳
جونگمه:تو باهام قهری😕
کوک از پیشونی جونگمه بوس کرد و گفت :مگه میشه من به اشک ریختن تو همینجوری نگاه کنم و دلم نلرزه
جونگمه:چی!
جونگمه یهو به این فکر کرد که وقتی کوک اینجا خواب بوده یعنی دیشب کوک بوده جونگمه رو آورده خونه و جونگمه دیشب اون حرفارو به کوک زده
جونگمه یهو پاشد نشست
کوک:دیگه مطمعن شدم اونا فقط واسه پشیمون شدنم بود
جونگمه:فکر کردم تهیونگی😫
کوک:نه تو واقعاتهیونگ رو از من بیشتردوست داری😕
جونگمه یهو کوک رو بوسید و گفت:اصلا مگه میشه😊
تهیونگ به جونگمه زنگ زد گفت بیا در رو باز کن
جونگمه رفت در رو باز کرد دید تهیونگ و دوست دخترش یه عالمه میوه گرفتن
جونگمه در سه حالت مونده بود🤨😳😧
تهیونگ و دوست دخترش میوه هارو بردن گذاشتن آشپزخونه
جونگمه:اینا چیه🤨
تهیونگ:صبح عکسای قش کردنت همه جا پخش شده بود تا دیدم زنگ زدم به دوست دختر خوشگلم واسه رفیق عزیزم یه ذره ویتامین بگیریم که دیگه قش نکنه
جونگمه:چراعین نی نی کوچولو ها باهامرفتارمیکنی😂
تهیونگ:چون الان مثل نی نی ها بی جون شدی هفته ای ۲۵ بار قش میکنی😂
کوک از اوتاق اومد بیرون و گفت:تهیونگ شی!
تهیونگ:یه ذره مراقب جونگمه باش🥶
کوک:حالا تو نمیخواد خودت رو زیاد بچسبونی به جونگمه
جونگمه به دوست دختر تهیونگ گفت:اینارو ولشون کن بزار برم لباس بپوشم بیام بریم بیرون
دوست دختر تهیونگ:اینا چرا اوفتادن به جون هم
جونگمه:بزار لباسم رو بپوشم بریم بهت توضیح میدم
جونگمه لباسش رو پوشید ،داشتن میرفتن که کوک و تهیونگ هم زمان گفتن:کجا!
جونگمه:داریم از دست شماها فرار میکنیم
کوک:پس بیاید چهار نفری فرار کنیم
جونگمه:هه🤨
کوک تهیونگ هم با جونگمه و دوست دختر تهیونگ رفتن
رفتن کارائوکه تهیونگ و کوک و دوست دختر تهیونگ مست کردن ولی جونگمه لب به الکل نزد
۱۹.۳k
۱۵ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.