نمی دانم چرا؟
نمیدانم چرا؟
اما تو راهرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد زمن، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده،آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تورا وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال!
اگر روزی نباشی،
من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
🙏❤🌹🙏❤🌹🙏❤🌹
تقدیم به حضور سبزتون
مخاطب خاص❤❤
اما تو راهرجا که میبینم
کسی انگار میخواهد زمن، تا با تو بنشینم
تن یخ کرده،آتش را که میبیند چه میخواهد؟
همانی را که میخواهم، تورا وقتی که میبینم
تو تنها میتوانی آخرین درمان من باشی
و بی شک دیگران بیهوده میجویند تسکینم
تو آن شعری که من جایی نمیخوانم، که میترسم
به جانت چشم زخم آید چو میگویند تحسینم
زبانم لال!
اگر روزی نباشی،
من چه خواهم کرد؟
چه خواهد رفت آیا بر من و دنیای رنگینم؟
🙏❤🌹🙏❤🌹🙏❤🌹
تقدیم به حضور سبزتون
مخاطب خاص❤❤
۳۸۰
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.