فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part⁶⁹
" هربلای میخواد سرش بیاره نمیخوام سر به تن اون چانیول حرومزاده باشه "a.t
به صندلی تیکه داد و به جاده چشم دوخت
_سئول_
جلوی عمارت جئون نگه داشتن
سریع از ماشین پیاده شد و به سمت در وردی عمارت دَوید
با تمام زورش در آهنگی عمارت حرکت داد و وارد حیاط شد
تمام مسافتی تا عمارت داشت پشت سر گذاشت تا به در وردی اصلی رسید
ضرباتی محکمی به در وارد که در باز شد و با چهره خدمتکار نمایان شد
با دیدن دختر چشمانش گرد شد ، دستش روی دهانش گذاشت تا مانع جیغ زدنش بشه
خدمتکار:" ا... .ت ... ا.ت! "
یک قدم جلو رفت و نفس زنان حرف زد
" جونگکوک کجاس؟ "a.t
خدمتکار: آقا... آقای جئون دنبالتونن "
" الان کجاس؟ "a.t
خدمتکار:" نمیدونم ... از وقتی گم شدید نیومدن خونه "
" هر جوری که شده باید بهش خبر بدیم که امدم "a.t
خدمتکار:" تلفن ، باید بهش زنگ بزنیم "
سریع به سمت آشپزخانه رفت
موبایل برداشت و شماره جئون را گرفت
بعد از چند بوق تلفن قطع شد
" دوباره بهش زنگ بزن "a.t
دوباره و دوباره این کار را تکرار کرد ولی جواب نمیداد که نمیداد
خدمتکار:" جواب نمیده "
" لعنتی "a.t
آشپزخانه ترک کرد و به سمت خروجی رفت
خدمتکار:" ا.ت ، کجا؟ "
" باید برم پیشش "a.t
بازوی دختر گرفت و مانع رفتنش شد
خدمتکار:" ولی اگه دوباره گم شدی چی؟ "
دستش روی دست خدمتکار گذاشت و با لبخند گرمی بهش خیره شد
" نگران نباش چیزی نمیشه "a.t
بدون حرفی دیگر از عمارت بیرون رفت
بدون وقفه و با عجله سوار ماشین شد
_:" زهره تَرَکم کردی دختر ، چرا اینجوری سوار میشی! "
+:" چیشده؟ چرا برگشتی؟ "
" باید برم پیش جونگکوک ، راه بیفت "a.t
part⁶⁹
" هربلای میخواد سرش بیاره نمیخوام سر به تن اون چانیول حرومزاده باشه "a.t
به صندلی تیکه داد و به جاده چشم دوخت
_سئول_
جلوی عمارت جئون نگه داشتن
سریع از ماشین پیاده شد و به سمت در وردی عمارت دَوید
با تمام زورش در آهنگی عمارت حرکت داد و وارد حیاط شد
تمام مسافتی تا عمارت داشت پشت سر گذاشت تا به در وردی اصلی رسید
ضرباتی محکمی به در وارد که در باز شد و با چهره خدمتکار نمایان شد
با دیدن دختر چشمانش گرد شد ، دستش روی دهانش گذاشت تا مانع جیغ زدنش بشه
خدمتکار:" ا... .ت ... ا.ت! "
یک قدم جلو رفت و نفس زنان حرف زد
" جونگکوک کجاس؟ "a.t
خدمتکار: آقا... آقای جئون دنبالتونن "
" الان کجاس؟ "a.t
خدمتکار:" نمیدونم ... از وقتی گم شدید نیومدن خونه "
" هر جوری که شده باید بهش خبر بدیم که امدم "a.t
خدمتکار:" تلفن ، باید بهش زنگ بزنیم "
سریع به سمت آشپزخانه رفت
موبایل برداشت و شماره جئون را گرفت
بعد از چند بوق تلفن قطع شد
" دوباره بهش زنگ بزن "a.t
دوباره و دوباره این کار را تکرار کرد ولی جواب نمیداد که نمیداد
خدمتکار:" جواب نمیده "
" لعنتی "a.t
آشپزخانه ترک کرد و به سمت خروجی رفت
خدمتکار:" ا.ت ، کجا؟ "
" باید برم پیشش "a.t
بازوی دختر گرفت و مانع رفتنش شد
خدمتکار:" ولی اگه دوباره گم شدی چی؟ "
دستش روی دست خدمتکار گذاشت و با لبخند گرمی بهش خیره شد
" نگران نباش چیزی نمیشه "a.t
بدون حرفی دیگر از عمارت بیرون رفت
بدون وقفه و با عجله سوار ماشین شد
_:" زهره تَرَکم کردی دختر ، چرا اینجوری سوار میشی! "
+:" چیشده؟ چرا برگشتی؟ "
" باید برم پیش جونگکوک ، راه بیفت "a.t
۹.۲k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.