ماه عمارتم p5
ماه عمارتم p5
از زبان ات
رفتم یتیم خونه و با صورت غرق در عصبانیت مدیرم رو به رو شدم
✓ات میشه بگی تا الان کدوم گوری بودییییییی
+چرا داد میزنی مست کردع بودم رفتم شب رو خونه ی دوستم موندم
✓گم شو نبینمت
+چشممممم و فرار
✓گمشوووو
رفتم تو اتاقم که هم اتاقیام حمله کردن روم هر کدوم ی سوال میپرسید مغزم گوزید که گفتم
+ای بابااااااا خفه شید مست کرده بودم خونه دوستم موندم
هم اتاقی یک: پیش کی
هم اتاقی دو: پیش پسر
هم اتاقی سه: جذاب بد
هم اتاقی چهار: خوشگذروندین
+اع ولم کنین من میرم حموم
چند ساعت بعد
روی تختم لش بودم که اجوما اومد داخل(اجومای یتیم خونه)
♡ات ات
+بله چی شده
♡دخترم ی خبر خوب برات دارم
+هوم چیه
♡ی مردی ترو ب فرزند خوندگی گرفت زود بیا دفتر مدیر
+چییییییییییییی کدوممممم خرییییییییی دارههههههه همچینننننننننننن گناهییییییی میکنههههههه مگه مغز خر خورده مطمعنه پشیمون نمیشههه اخه فرزند خوندگی گرفتن منو چیکار نمیدونن میرینم ب زندگیشون (ات جان منم دیگه ازت نا امید شدم)
♡این حرفا چیه اع زود بیا
با اجوما رفتم اتاق مدیر پامو که داخل گذاشتم و با.......
جیمین مواجه شدم که که رفتم جلو با اشاره مدیر ی چسه تعظیم کردم
✓خب ات ایشون پارک جین هیون هستن
+کییییی پارک چیییی..... زارتتتت (مولا داره جلو خندشو به زورنکه میداره)
✓اع معدب باش
+چشم 😂😂
✓خب ات ایشون ترو به فرزند خوندگی گرفت برو وسایلت رو جمع کن و با اقای پارک برو به خونتون
+از اتاق رفتم بیرون ناخدا گاه ی قطرهاشک.از چشمم افتاد ک تو دلم گفتم
+من هم پدر دارم هم مادر ولی مثل یتیما ی مرد غریبه منو به فرزندی گرفت اونم مرده ی مافیاست
رفتم اتافم وستیلمو جمع کردم که از اتاقم ک رفتم بیرون ی بادیگارد جلوم سبز شد
+یا جد بنگتن گرخیدم
ببخشید بانوی جوان من میارم چمدونتون رو
از در رفتم بیرون تو حیات یتیم خونه بودم که همه ی بچه ریختن سرم.ــــ
ببخشید چند روز نبودم ۷تا لایک ۹تا کامنت
از زبان ات
رفتم یتیم خونه و با صورت غرق در عصبانیت مدیرم رو به رو شدم
✓ات میشه بگی تا الان کدوم گوری بودییییییی
+چرا داد میزنی مست کردع بودم رفتم شب رو خونه ی دوستم موندم
✓گم شو نبینمت
+چشممممم و فرار
✓گمشوووو
رفتم تو اتاقم که هم اتاقیام حمله کردن روم هر کدوم ی سوال میپرسید مغزم گوزید که گفتم
+ای بابااااااا خفه شید مست کرده بودم خونه دوستم موندم
هم اتاقی یک: پیش کی
هم اتاقی دو: پیش پسر
هم اتاقی سه: جذاب بد
هم اتاقی چهار: خوشگذروندین
+اع ولم کنین من میرم حموم
چند ساعت بعد
روی تختم لش بودم که اجوما اومد داخل(اجومای یتیم خونه)
♡ات ات
+بله چی شده
♡دخترم ی خبر خوب برات دارم
+هوم چیه
♡ی مردی ترو ب فرزند خوندگی گرفت زود بیا دفتر مدیر
+چییییییییییییی کدوممممم خرییییییییی دارههههههه همچینننننننننننن گناهییییییی میکنههههههه مگه مغز خر خورده مطمعنه پشیمون نمیشههه اخه فرزند خوندگی گرفتن منو چیکار نمیدونن میرینم ب زندگیشون (ات جان منم دیگه ازت نا امید شدم)
♡این حرفا چیه اع زود بیا
با اجوما رفتم اتاق مدیر پامو که داخل گذاشتم و با.......
جیمین مواجه شدم که که رفتم جلو با اشاره مدیر ی چسه تعظیم کردم
✓خب ات ایشون پارک جین هیون هستن
+کییییی پارک چیییی..... زارتتتت (مولا داره جلو خندشو به زورنکه میداره)
✓اع معدب باش
+چشم 😂😂
✓خب ات ایشون ترو به فرزند خوندگی گرفت برو وسایلت رو جمع کن و با اقای پارک برو به خونتون
+از اتاق رفتم بیرون ناخدا گاه ی قطرهاشک.از چشمم افتاد ک تو دلم گفتم
+من هم پدر دارم هم مادر ولی مثل یتیما ی مرد غریبه منو به فرزندی گرفت اونم مرده ی مافیاست
رفتم اتافم وستیلمو جمع کردم که از اتاقم ک رفتم بیرون ی بادیگارد جلوم سبز شد
+یا جد بنگتن گرخیدم
ببخشید بانوی جوان من میارم چمدونتون رو
از در رفتم بیرون تو حیات یتیم خونه بودم که همه ی بچه ریختن سرم.ــــ
ببخشید چند روز نبودم ۷تا لایک ۹تا کامنت
۸.۴k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.