half brother فصل ۲ part : ۶۶

چلسی منو ایستاده نگه داشته بود تنها باری که احساس درد کردم وقتی بود که به گرتا نگاه کردم لازم داشتم که برم و از همه چیز فرار کنم تا طبقه ی پایین غسال خونه دویدم وانمود کرد که منو ندیده وقتی از دستشویی بیرون اومد ولی میدونستم که این تنها شانسمه که به خاطر رفتار اخیرم ازش عذرخواهی کنم
فکرشم نمی کردم که توی اون موقعیت بهم بگه هنوز هم بهم احساس داره همه ی عزمم شکست!
امروز همه چیز داره منو ضعیف تر می کنه موهاشو بالای سرش جمع کرده بود توی یک لحظه دستمو دور گردنش پیچیدم زخم روانی این چند وقت کال قدرت تصمیم گیریمو مختل کرده انگار واقعی نبود مثل اینکه خواب می دیدم ولی به هیچی بیشتر از این نیاز نداشتم
صدای قدم های چلسی منو از خلسه دراورد اومده بود چکم کنه ولی چیزی ندید احساس شرم کردم وقتی توی چشمای دوست داشتنیه دوست دخترم نگاه کردم در حالی که اون نگرانم بود من وسط یه جور رویای کثیف بودم
از خودم بدم اومد.
بعد از اینکه به طبقه بالا برگشتیم اصرار کردم که زودتر بریم سر راه هم به نامجون و کلارا سر بزنیم
بیچاره وار برای اینکه هر تیکه از گرتا رو از دست ها و مغزم بشورم به محض اینکه به اتاق رسیدیم به چلسی حمله کردم بهش گفتم همین جا و همین الان سکس لازم دارم چیزی نپرسید و فقط شروع به در اوردن لباساش کرد این جور دوست دختری بود!بی قید و شرط دوستم داشت حتی با شرایط دیوانه وارم
مشکل این بود که چیزی که بدنم می خواستش توی اون اتاق نبود
وقتی به سمت درون و بیرون چلسی حرکت می کردم چشمام رو بستم و هیچی ندیدم به جز گرتا صورتش،گردنش،باسنش...
این خجالت اور ترین کاری بود که تاحالا انجام دادم شرم بهم رخنه کرد یکدفعه متوقف شدم بدون هیچ توضیحی پریدم توی حمام و دوش رو باز کردم نیاز وحشتناکی به رهایی داشتم شروع به خودا*رض*ایی کردم با تصور اینکه جلوم زانو زده و بهم نگاه می کنه و من گردنشو نوازش می کنم فقط یک دقیقه طول کشید من مریض بودم...وقتی بعد از ارگاسمم اروم شدم احساس بدتری نسبت به قبل پیدا کردم.
اون شب افکار دیوانه کننده ای راجع به گرتا و جونگسو داشتم یک لحظه هم نخوابیدم جونگسو موفق شد بیشتر شب با خاطراتش عذابم بده چلسی به زودی باید میرفت برای عروسی خواهرش به کالیفورنیا پرواز داشت واقعا نمی دونستم چطور باید بدون اون از پس مراسم خاک سپاری فردا بر میومدم یا از گرتا دور بمونم...

خب اینم از پارت هدیه لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره
برای پارت هدیه بعدی لایک هاتون بالای ۲۸ تا باشه
دیدگاه ها (۱۲)

half brother فصل ۲ part : ۶۷

half brother فصل ۲ part : 68

half brother فصل ۲ part : 65

half brother فصل ۲ part : ۶۴

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

روانی منP54

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط