Monarchy part : 30
یکی از آنها در حالی که گردنبند قرمز جواهری را از جیب پیش بندم بیرون می آورد گفت: ٪ اعليحضرت
او آن را به شاهزاده خانم داد تهیونگ با ناباوری به من خیره شد
+ قسم میخورم که هرگز نمی خواهم شما باید مرا باور کنید! دوباره التماس کردم چشمانم کم کم داشت اشک می ریخت
$ سکوت برای این دختر چه مجازاتی کفایت میکند؟ در بازگشت به خانه یا شلاق زدن و انداختن به سیاه چال آیلا ابرویش را قوس داد
تهیونگ نفسی کشید و گفت : _ برای این جنایت 15 ضربه شلاق دریافت خواهید کرد
در حالی که نگهبانان مرا میکشیدند التماس هایم را فریاد زدم
نگهبانان مرا به سمت یک میله چوبی با سرآستین های فلزی بیرون کشیدند به همه خدمتکاران دستور داده شد که به عنوان یک هشدار مراقب شلاق زدن من باشند دستبند به میله بسته شده بودم نگهبانی پشت لباسم را باز کرد تا کمرم را برهنه نشان دهد اشک هنوز روی صورتم جاری بود
٪ برای دزدی کوچک شما الیزا 15 ضربه شلاق به پشت خود دریافت خواهد کرد
یک نفر اعلام کرد
ضربان قلبم در گوشم آنقدر بلند بود که نتوانم صدا را تشخیص دهم
چشمانم را میبندم و منتظر اولین شلاق دردناک هستم لحظه ای که به پشتم برخورد کرد کمرم را قوس دادم و فریاد زدم آسمان رو پر کرد تا شلاق پنجم کمرم بی حس شده بود دیگه نمیتونستم حسش کنم چشمانم سنگین شد و نقاط سیاه دیدم را تار کردند وقتی آخرین شلاق آمد در نهایت تسلیم تاریکی شدم
~ اوه من امیدوارم که او بیدار شود
شنیدم یکی میگه
به آرامی چشمانم را باز کردم چشمانم را که آفتاب از پنجره می گذرد کور شده است متوجه شدم روی شکمم دراز کشیده ام ناگهان خاطرات به سرعت برگشتند. قاب شدن توسط آیلا شلاق سپس من سیاه و سفید چشمانم را دور اتاق چرخاندم و آمدم تا اگنولا آگنزیا و متئو را ببینم که دارند صحبت میکنند متئو نگاهی به من انداخت
~ اون بیداره
همه با چشمان درشت به من نگاه می کنند با عجله به سمت من می آیند
^ اوه خدا را شکر که بیدار شدی اگنولا فریاد می زند
متئو و آگنزیا سرشان را به علامت تایید تکان دادند.
آگنزیا به آرامی دستم را میگیرد و بین دستانش گهواره میکند
@ حالت چطوره؟
وقتی سعی میکنم حرکت کنم احساس میکنم کمرم از درد می پیچد از درد زمزمه کردم
+ کمرم هنوز درد میکنه
چند ساعتی است که از کرم شفا دهنده استفاده نکرده ام آگنولا به سمت یک میز میرود و ظرف کوچکی پر از خامه می آورد کنارم روی چهار پایه مینشیند و کرم را روی پشتم می زند به آرامی از تسکین کرم خنک ناله میکنم
+ چند وقت است که بیرون رفته ام؟
متئو پاسخ می دهد : ~ 2 روز
+ پرنسس آیلا و مارکو هنوز اینجا هستند؟
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره برای پارت هدیه لایکتون بالا ۱۵ باشه واستون پارت هدیه بزارم
او آن را به شاهزاده خانم داد تهیونگ با ناباوری به من خیره شد
+ قسم میخورم که هرگز نمی خواهم شما باید مرا باور کنید! دوباره التماس کردم چشمانم کم کم داشت اشک می ریخت
$ سکوت برای این دختر چه مجازاتی کفایت میکند؟ در بازگشت به خانه یا شلاق زدن و انداختن به سیاه چال آیلا ابرویش را قوس داد
تهیونگ نفسی کشید و گفت : _ برای این جنایت 15 ضربه شلاق دریافت خواهید کرد
در حالی که نگهبانان مرا میکشیدند التماس هایم را فریاد زدم
نگهبانان مرا به سمت یک میله چوبی با سرآستین های فلزی بیرون کشیدند به همه خدمتکاران دستور داده شد که به عنوان یک هشدار مراقب شلاق زدن من باشند دستبند به میله بسته شده بودم نگهبانی پشت لباسم را باز کرد تا کمرم را برهنه نشان دهد اشک هنوز روی صورتم جاری بود
٪ برای دزدی کوچک شما الیزا 15 ضربه شلاق به پشت خود دریافت خواهد کرد
یک نفر اعلام کرد
ضربان قلبم در گوشم آنقدر بلند بود که نتوانم صدا را تشخیص دهم
چشمانم را میبندم و منتظر اولین شلاق دردناک هستم لحظه ای که به پشتم برخورد کرد کمرم را قوس دادم و فریاد زدم آسمان رو پر کرد تا شلاق پنجم کمرم بی حس شده بود دیگه نمیتونستم حسش کنم چشمانم سنگین شد و نقاط سیاه دیدم را تار کردند وقتی آخرین شلاق آمد در نهایت تسلیم تاریکی شدم
~ اوه من امیدوارم که او بیدار شود
شنیدم یکی میگه
به آرامی چشمانم را باز کردم چشمانم را که آفتاب از پنجره می گذرد کور شده است متوجه شدم روی شکمم دراز کشیده ام ناگهان خاطرات به سرعت برگشتند. قاب شدن توسط آیلا شلاق سپس من سیاه و سفید چشمانم را دور اتاق چرخاندم و آمدم تا اگنولا آگنزیا و متئو را ببینم که دارند صحبت میکنند متئو نگاهی به من انداخت
~ اون بیداره
همه با چشمان درشت به من نگاه می کنند با عجله به سمت من می آیند
^ اوه خدا را شکر که بیدار شدی اگنولا فریاد می زند
متئو و آگنزیا سرشان را به علامت تایید تکان دادند.
آگنزیا به آرامی دستم را میگیرد و بین دستانش گهواره میکند
@ حالت چطوره؟
وقتی سعی میکنم حرکت کنم احساس میکنم کمرم از درد می پیچد از درد زمزمه کردم
+ کمرم هنوز درد میکنه
چند ساعتی است که از کرم شفا دهنده استفاده نکرده ام آگنولا به سمت یک میز میرود و ظرف کوچکی پر از خامه می آورد کنارم روی چهار پایه مینشیند و کرم را روی پشتم می زند به آرامی از تسکین کرم خنک ناله میکنم
+ چند وقت است که بیرون رفته ام؟
متئو پاسخ می دهد : ~ 2 روز
+ پرنسس آیلا و مارکو هنوز اینجا هستند؟
های گایز اینم از پارت جدید لایک و کامنت بزارید حمایت کنید یادتون نره برای پارت هدیه لایکتون بالا ۱۵ باشه واستون پارت هدیه بزارم
- ۱۲.۷k
- ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط