part⁹
part⁹
Boyfriend
ویو کوک
به سمتش رفتم تردید کردم واسه نشستن
دستم...رو گرفت افتادم رو پاش دستش رو دور کمرم حلقه کرد...بدنم مور مور شده بود
خیلی معذب بودم...یه چیز سفت زیر پام بود
هی ول میخوردم اونم زیرم اینور اونور میشد
یه...دفعه صدای ناله تهیونگ آمد...
تهیونگ : اههه بیبی برای امشب لحظه شماری میکنه
کوک : تهیو.....((یه دفعه یاد قوانین افتادم))
کوک : ار..باب..
تهیونگ : هوم
کوک : میشه...رو صندلی...بشینم..
تهیونگ : نه
تا گفت نه یه نون تست که رو نوتلا روش بود
گرفتم سمتم
تهیونگ : بیا
میخواستم از دستش بگیرم
تهیونگ : دهنت رو باز کن
دهنم رو باز کردم گذاشت دهنم
ویو راوی
همینطور که کوک داشت تیکه ی که تهیونگ
گرفته بود رو میخورد
دست تهیونگ که پشت کمرش بود به
سمت رون هاش رفت
رون های کوک رو توی دستش فشار میداد
کوک خیلی معذب بود
خوردنش تموم شد
کوک : می..شه دستتون...رو وردارید
تهیونگ : نه
کوک : آما....
ویو تهیونگ
کوک داشت تقلا میکرد که دستم رو از رون هاش وردارم چشمام به سمت لباش رفت
رو لباش یه ذره نوتلا مونده بود
نا خودآگاه به سمت لباش رفتم
اون هارو رو دندون گرفتم
......
لب هاش خیلی خوشمزه بودن
حدود چند مین
مک میزدم اونم هی به سينه ام میزد
لب هامو صدا دار از لباش جدا کردم
ههههع کبود شده بود
یه توت فرنگی ورداشتم گذاشتم لای دندونام
کوک که میخواست پاشه بره محکم از کمرش گرفتم صورتش به سمتم برگشت
دوباره لب هام رو گذاشتم رو لباش
توت فرنگی میخواستم وارد دهنش کنم
ولی تقلا میکرد از لب هاش جدا شدم
توت فرنگی رو درآوردن
تهیونگ : دهنت رو باز کن((فشار دادم دهن کوک))
کوک : ن..ه
دوباره توت فرنگی گذاشتم رو دهنم
لب ها مو گذاشتم رو لباش توت فرنگی
بزور وارد دهنش کردم
بغلش کردم بردم اتاق
((دوستان اینجا تهیونگ کوک رو بغل کرد و
هنوز هم در حال کیس رفتن هستن))
ادامه دارد...
Boyfriend
ویو کوک
به سمتش رفتم تردید کردم واسه نشستن
دستم...رو گرفت افتادم رو پاش دستش رو دور کمرم حلقه کرد...بدنم مور مور شده بود
خیلی معذب بودم...یه چیز سفت زیر پام بود
هی ول میخوردم اونم زیرم اینور اونور میشد
یه...دفعه صدای ناله تهیونگ آمد...
تهیونگ : اههه بیبی برای امشب لحظه شماری میکنه
کوک : تهیو.....((یه دفعه یاد قوانین افتادم))
کوک : ار..باب..
تهیونگ : هوم
کوک : میشه...رو صندلی...بشینم..
تهیونگ : نه
تا گفت نه یه نون تست که رو نوتلا روش بود
گرفتم سمتم
تهیونگ : بیا
میخواستم از دستش بگیرم
تهیونگ : دهنت رو باز کن
دهنم رو باز کردم گذاشت دهنم
ویو راوی
همینطور که کوک داشت تیکه ی که تهیونگ
گرفته بود رو میخورد
دست تهیونگ که پشت کمرش بود به
سمت رون هاش رفت
رون های کوک رو توی دستش فشار میداد
کوک خیلی معذب بود
خوردنش تموم شد
کوک : می..شه دستتون...رو وردارید
تهیونگ : نه
کوک : آما....
ویو تهیونگ
کوک داشت تقلا میکرد که دستم رو از رون هاش وردارم چشمام به سمت لباش رفت
رو لباش یه ذره نوتلا مونده بود
نا خودآگاه به سمت لباش رفتم
اون هارو رو دندون گرفتم
......
لب هاش خیلی خوشمزه بودن
حدود چند مین
مک میزدم اونم هی به سينه ام میزد
لب هامو صدا دار از لباش جدا کردم
ههههع کبود شده بود
یه توت فرنگی ورداشتم گذاشتم لای دندونام
کوک که میخواست پاشه بره محکم از کمرش گرفتم صورتش به سمتم برگشت
دوباره لب هام رو گذاشتم رو لباش
توت فرنگی میخواستم وارد دهنش کنم
ولی تقلا میکرد از لب هاش جدا شدم
توت فرنگی رو درآوردن
تهیونگ : دهنت رو باز کن((فشار دادم دهن کوک))
کوک : ن..ه
دوباره توت فرنگی گذاشتم رو دهنم
لب ها مو گذاشتم رو لباش توت فرنگی
بزور وارد دهنش کردم
بغلش کردم بردم اتاق
((دوستان اینجا تهیونگ کوک رو بغل کرد و
هنوز هم در حال کیس رفتن هستن))
ادامه دارد...
۱۸.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.