فیک کوک
فیک کوک
عشق تدریجی
پارت19
ویو ا.ت
با احساس نور روی چشمام ، چشمام رو باز کردم یک روز فاکی دیگه مخصوصا عروسیم با کسی که ازش متنفرم کسی که خانوادمو کشت کسی که منو از دنیای صورتیم به این دنیای گند کشید
هوفففففففف سرصبحی با چه چیزی فکرمو مشغول کردم (از خداتم باشه)ایششش دورو برمو آنالیز کردم کسی نبود بدو بدو از اتاق جونگ کوک بیرون اومدم و رفتم داخل اتاق پشتمو به در کردم چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم که یهو
=سلام عنتر
چشمامو باز کردم اون.......اون......+یوناااااااااااااااااااااا=مرض کر شدم:/
+خو باش اومدی عروسیم(ناراحت،بغض)
=عزیزم ناراحت نباش اشکال نداره
+خوبم:)
=اها حالا شد من یه همچبن دختری دارم
+از کی دخترت شدم؟
=از همون اول دخترم بودی خندیدیم که یهو در باشدت باز شددر حالی که منو یونا خودمون ریخته بودیم و پشمامون مونده بود برگشیتیم که با جونگکوک مواجه شدیم
+ای خدااااا یواش بیا تو
_عاا....چیزه ببخشید میکاپر هاتو اوردمیهو یه 4تا خانوم از پشتش اومدن بیرون
€سلام خوشگلم
£سلام خانم
¥سلام عزیزم
₩سلام....اوو چه خانم زیبایی
+ممنون سلام به همگی من برم یه لحظه الان برمیگردم شما بفرماییداروم کنار کوک رفتم و استین کت شو گرفتم و به سمت بیرون بردمش
+کوکککک اصلا این چه کاریه بابا یه نفر خوب بود دیگه
_خو تو زن جئون جونگکوک بزرگی دیگه بایدم خوشگل باشی
+(پوکر فیس)
_باشه بابا حالا که اومدن برو
+باشه
_راستی بعد ارایش لباس نپوش بیا بریم خونه ی من (گایز دیشب کوک خونه ی ا.ت مونده بعد ارایش گرا اومدن خونه ا.ت خو بعد الان میرن خونه کوک)
+باشه لباسم اونجا میپوشم
_باشع من رفتم پیش ارایشگرا و شروع کردن₩یونا خانم خوبه
=نه نه اونجا رو بالا ببر
£خوبه؟؟
=اونجا رو یکم پرنگ کن
€اینجا چطوره؟؟
=خیلی پرنگ شده رژش کمش کن
¥خوب شد؟؟
=اره ولی اونجاش.....
+ای باباااااا بسه دیگه اصلا تو نظر نده بزا زود تر کارشون تموم بشه
=باشه بابا ایش
فلش بک 3ساعت جلو
ویو ا.ت
بلخره کارشون تموم شد
+اوففف تموم شد بلخره
=ساعت چنده؟؟؟.......هااااا ساعت6 شده تومگه نگفتی مراسم 8
+چرا ولی کوک اومده باید برم خونه اون
=ها راستش 2 بار بهت زنگ زده بزا زنگ بزنم+باشه بدو الان ارایشه خراب میشه دوباره به من گیر میدی
=(خنده)باشه
زنگ زد به کوک کوکم گف یک ساعته پایینه و من رفتم پایین داشتم به کوک نزدیک
میشدمویو کوک.خیلی خوشگل شده بود داشت میومد سمتم کهکه یهوووو صدای تیر اندازی اومد.........
خماری:)))
ادامه دارد..........
لایک؟؟؟کامنت؟؟؟؟فالو؟؟؟؟
عشق تدریجی
پارت19
ویو ا.ت
با احساس نور روی چشمام ، چشمام رو باز کردم یک روز فاکی دیگه مخصوصا عروسیم با کسی که ازش متنفرم کسی که خانوادمو کشت کسی که منو از دنیای صورتیم به این دنیای گند کشید
هوفففففففف سرصبحی با چه چیزی فکرمو مشغول کردم (از خداتم باشه)ایششش دورو برمو آنالیز کردم کسی نبود بدو بدو از اتاق جونگ کوک بیرون اومدم و رفتم داخل اتاق پشتمو به در کردم چشمامو بستم و نفس عمیقی کشیدم که یهو
=سلام عنتر
چشمامو باز کردم اون.......اون......+یوناااااااااااااااااااااا=مرض کر شدم:/
+خو باش اومدی عروسیم(ناراحت،بغض)
=عزیزم ناراحت نباش اشکال نداره
+خوبم:)
=اها حالا شد من یه همچبن دختری دارم
+از کی دخترت شدم؟
=از همون اول دخترم بودی خندیدیم که یهو در باشدت باز شددر حالی که منو یونا خودمون ریخته بودیم و پشمامون مونده بود برگشیتیم که با جونگکوک مواجه شدیم
+ای خدااااا یواش بیا تو
_عاا....چیزه ببخشید میکاپر هاتو اوردمیهو یه 4تا خانوم از پشتش اومدن بیرون
€سلام خوشگلم
£سلام خانم
¥سلام عزیزم
₩سلام....اوو چه خانم زیبایی
+ممنون سلام به همگی من برم یه لحظه الان برمیگردم شما بفرماییداروم کنار کوک رفتم و استین کت شو گرفتم و به سمت بیرون بردمش
+کوکککک اصلا این چه کاریه بابا یه نفر خوب بود دیگه
_خو تو زن جئون جونگکوک بزرگی دیگه بایدم خوشگل باشی
+(پوکر فیس)
_باشه بابا حالا که اومدن برو
+باشه
_راستی بعد ارایش لباس نپوش بیا بریم خونه ی من (گایز دیشب کوک خونه ی ا.ت مونده بعد ارایش گرا اومدن خونه ا.ت خو بعد الان میرن خونه کوک)
+باشه لباسم اونجا میپوشم
_باشع من رفتم پیش ارایشگرا و شروع کردن₩یونا خانم خوبه
=نه نه اونجا رو بالا ببر
£خوبه؟؟
=اونجا رو یکم پرنگ کن
€اینجا چطوره؟؟
=خیلی پرنگ شده رژش کمش کن
¥خوب شد؟؟
=اره ولی اونجاش.....
+ای باباااااا بسه دیگه اصلا تو نظر نده بزا زود تر کارشون تموم بشه
=باشه بابا ایش
فلش بک 3ساعت جلو
ویو ا.ت
بلخره کارشون تموم شد
+اوففف تموم شد بلخره
=ساعت چنده؟؟؟.......هااااا ساعت6 شده تومگه نگفتی مراسم 8
+چرا ولی کوک اومده باید برم خونه اون
=ها راستش 2 بار بهت زنگ زده بزا زنگ بزنم+باشه بدو الان ارایشه خراب میشه دوباره به من گیر میدی
=(خنده)باشه
زنگ زد به کوک کوکم گف یک ساعته پایینه و من رفتم پایین داشتم به کوک نزدیک
میشدمویو کوک.خیلی خوشگل شده بود داشت میومد سمتم کهکه یهوووو صدای تیر اندازی اومد.........
خماری:)))
ادامه دارد..........
لایک؟؟؟کامنت؟؟؟؟فالو؟؟؟؟
۵.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.