حسرت

حسرت
Part:17
"3سال بعد"
دا یون:وای اصلا دوست ندارم شکمم بزرگ شدهه عررر
کوک:واا عزیزم خب یه کوچولو تو شکمته'خنده'
دا یون:خب من چیک...وای بچه داره بدنیا میاددد
کوک:شتتتت وای
راوی گلتون:
کوک دا یون رو براید استایل بغل کرد و برد تو ماشین و به سمت بیمارستان حرکت کرد بعد"3مین"رسید. انقدر گاز داده بود که زود رسیده بود.
سریع پیاده شد و دا یون رو براید استایل بغل کرد و پرستار رو صدا زد.
پرستار:دکتررر مریض داریم
و دا یون رو بردن اتاق عمل
"3ساعت بعد"
هایون:وای چرا دکتر بیرون نمیاد
کوک:هعی نگرانم وای
جونگ سو:بابا آروم باشین عه
میا:آروم چیچی هاا میزنمتاااا
مین سو:عزیزم جونگ سو چه گناهی کرد
کوک:اوف بسه خودم حالم بده انقدر حرف نزنین
هایون:هی آروم باش
دکتر از اتاق عمل اومد بیرون و کوک و بقیه به سمتش هجوم آوردن.
کوک:دکتر دکتر حال همسرم چطوره؟!
دکتر:عمل موفق آمیز بود.
هردوتا سالم هستن تبریک میگم
کوک:آخیش خیالم راحت شد
کوک:میتونم ببینمش؟!
دکتر:بله
کوک رفت تو اتاق نمیدونم چیچی😂
کوک:دا یون عزیزم حالت چطوره؟!'نگران'
دا یون:خ.وبم ب.چه چ.یشد؟!
کوک:بچه خوبه عزیزم
دا یون:دوست دارم کوک
کوک:منم دوست دارم عزیزمم
دیدگاه ها (۱۰)

حسرتPart:18"یک هفته بعد""ویو دا یون"این یک هفته خیلی بهتر شد...

حسرتPart:19فقط مونده بود ظرفا.رفتم تو آشپز خونه ظرفارو شستم ...

یه سوال!بنظرتون آخر رمان حسرت رو غمگین کنم؟!

حسرتPart:16"جونگ سو و هایون رفتن""میا و مین سو باهم رل بودن"...

شوهر دو روزه. پارت۸۶

قلب یخیپارت ۱۶این موقع شب پارت رو گذاشتم تا ببینم جغد های وی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط