به کسی که این را خواهد خواند

به کسی که این را خواهد خواند،
اگر هنوز اثری از من مانده باشد.....بدان که لبخندهایم هرگز واقعی نبودند... پشت هر لبخند، دریایی از تنهایی و درد پنهان بود که هیچ‌کس جرئت دیدنش را نداشت
گریه‌هایم در شب‌های بی‌پایان خاموش شد، حرف‌هایم هرگز به گوش کسی نرسید، و زخم‌هایم روز به روز عمیق‌تر شدند.... من "بد" نبودم، تنها انسانی بودم که دنبال عشق بود، نه قضاوت و نفرت.....شاید دنیا من را فراموش کرده باشد، و هیچ‌کس هرگز نمی‌فهمد چقدر خسته و تهی بودم...
به هر حال، هنوز نفس می‌کشم، حتی وقتی که دلم می‌خواست همه چیز برای همیشه خاموش شود، حتی وقتی که آرزو داشتم سایه‌ها همه جا را ببلعند و هیچ نوری باقی نماند.
اگر روزی من نبودم، بدانید که این تنها آخرین اعتراض یک روح خسته بود و شاید، در نبودم، آرامش بیشتری بیابید....
دیدگاه ها (۱۲)

چو گفتی "توانی زنی خنجرم،فرو بر به ژرفای این پیکرم.اگر خون ر...

دیدم که غم خاموش بر کناری بنشسته، اشک بی‌صدا فرو می‌ریخت و ا...

گاهی جهان آدم‌ها پر است از هیاهو،هر کسی فریادی برمی‌کشد تا ب...

زن از روز ازل در کارزار بوده است،نه با شمشیر و خون، که با دی...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

چپتر ۳ _ خیانتسکوتی سنگین روی اتاق افتاده بود. آن قدر سنگین ...

#رویای #جوانی #پارت-۶خیلی عصابم خورد شد . یونگی اومد و گفت :...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط