وقتی پسر قلدر مدرسه مدام اذیتت میکنه...
PART THREE
اولین باری بود که ا.ت جلوش گریه کرده بود و حالا تهیونگ حس میکرد غرور خودشم خورد شده دلش میخواست صورت کیوت و چشمای قرمز شده ا،تو ببوسه و بگه ببخشید خوشگل خانوم اما عقبش نمیذاشت
کوک: داش خوبی(اروم)
ته: اره(اروم)
جیمین: باشه ولی قیافت توهمه(اروم)
ته: میگم خوبم(اروم)
زنگ به صدا در امد و بچها وسایلشونو جمع کردن تهیونگ میخواست بره نزدیک ا.ت تا یکم سر به سرش بزاره اما ا.ت اینبار خیلی بهش بیمحلی کرد
تهیونگ از مدرسه بیرون رفت اما با دیدن کوک و جیمین که داشتن به ا.ت تیکه مینداختن عصبی شد و داد زد
ته: هیونگ
جیمین: او
ته: بیاین پیش من
کوک: امیدیم
جیمین خم شد و ناگهانی لپ ا،تو بوسید و کوکم با نیشخند تیکهای بارش کرد
ته: چیکار میکنن؟با اجازه کی بوسیدش؟
....
جیمین: بریم خونه دیگه
ته: هیونگ دیگه کسی رو بوس نکنیا
جیمین: هوم؟مگه کیو...اها ا،تو میگی؟
ته: اره هیونگ تو کلا باید منو بوس کنی(خنده)
جیمین: باشه(قهقهه)
کوک: هی هی هیونگ من چی پس
ته: هوی هیونگ جیمین مال خودمه کوچولو...
...
رسیدم خونه و لباسامو عوض کردم
÷چیزی شده دخترم؟
ا.ت: هوم؟نه چرا
÷پات کبود کرده
ا.ت: اها این افتادم زمین اینجوری شده
بعد از بیست دقیقه غذام تموم شد و رفتم تو اتاقم که یهو یادم آمد فردا ارائه دارم اونم با سول و جونگکوک وایییی چیکار کنم اون پسره رو اخه...هوفی کشیدم و مشغول نوشتن و خوندن کتابام شدم
...
کوک ویو
ارائه داریم که...ای خدا اونم با دوتا دختر...هوففف
نشستم سر میز که یه پیامک آمد به گوشیم...تهیونگ بود
[تهیونگ: بیا جامونو عوض کنیم وگرنه میگم هیونگ بوست نکنهاا]
خنده ای سر دادمو کلمه باشه رو فرستادم
ویو فردا توی مدرسه
×بچها برید داخل سالن
دست سول رو گرفتم و بسمت سالن حرکت کردم حتی ارائهای که کوک باید مینوشت هم نوشتم که یهو جا نزنه...حس کردم یکی داره پشتم راه میره شاید کوک بود؟نه....کیم بود چرا؟
=ا.ت دیروز کوک خوراکیاتو که برات اوردم ازم گرفت من رو هم زد بعد بوس کرد جدی اینا چه مرگشونه؟(اروم)
ا.ت: هوف چمیدونم الان این یکیش پشت سرمونه چیزی نگو(اروم)
=وای جدی دیگه کلافه شدم
همه به سالن رسیدن و پای میزان گروهی نشستن و تهیونگم کنار ا.ت نشست
ا.ت: هوم؟تو اینجا چیکار میکنی بگو رفیقت بیاد دیکه الان نوبت ما میشه
تهیونگ جامونو عوض کردیم..مشکلی داری کوچولو؟
ا.ت: ...ارائه رو که...تموم کردی؟
ته: هی هی بچه اروم بگیر دیگه تو که نمیخوای اینجا کارتو تموم کنم؟
ا.ت سری تکون داد و ارائشو پیش خودش مرور کرد معلم اسمشونو خوند اول باید ته ارائه میداد بعد ا.ت و بعد سول...بالا رفتن و بچهای مدرسه بادیدن تهیونگ جیغ زدن
!اوپا چرسنگسو(خوشتیپی)
!اوپا سرانگههههه
!کیم تهیونگ بیا پیشمم
تهیونگ لبخندی به ....
30🤤❤️
اولین باری بود که ا.ت جلوش گریه کرده بود و حالا تهیونگ حس میکرد غرور خودشم خورد شده دلش میخواست صورت کیوت و چشمای قرمز شده ا،تو ببوسه و بگه ببخشید خوشگل خانوم اما عقبش نمیذاشت
کوک: داش خوبی(اروم)
ته: اره(اروم)
جیمین: باشه ولی قیافت توهمه(اروم)
ته: میگم خوبم(اروم)
زنگ به صدا در امد و بچها وسایلشونو جمع کردن تهیونگ میخواست بره نزدیک ا.ت تا یکم سر به سرش بزاره اما ا.ت اینبار خیلی بهش بیمحلی کرد
تهیونگ از مدرسه بیرون رفت اما با دیدن کوک و جیمین که داشتن به ا.ت تیکه مینداختن عصبی شد و داد زد
ته: هیونگ
جیمین: او
ته: بیاین پیش من
کوک: امیدیم
جیمین خم شد و ناگهانی لپ ا،تو بوسید و کوکم با نیشخند تیکهای بارش کرد
ته: چیکار میکنن؟با اجازه کی بوسیدش؟
....
جیمین: بریم خونه دیگه
ته: هیونگ دیگه کسی رو بوس نکنیا
جیمین: هوم؟مگه کیو...اها ا،تو میگی؟
ته: اره هیونگ تو کلا باید منو بوس کنی(خنده)
جیمین: باشه(قهقهه)
کوک: هی هی هیونگ من چی پس
ته: هوی هیونگ جیمین مال خودمه کوچولو...
...
رسیدم خونه و لباسامو عوض کردم
÷چیزی شده دخترم؟
ا.ت: هوم؟نه چرا
÷پات کبود کرده
ا.ت: اها این افتادم زمین اینجوری شده
بعد از بیست دقیقه غذام تموم شد و رفتم تو اتاقم که یهو یادم آمد فردا ارائه دارم اونم با سول و جونگکوک وایییی چیکار کنم اون پسره رو اخه...هوفی کشیدم و مشغول نوشتن و خوندن کتابام شدم
...
کوک ویو
ارائه داریم که...ای خدا اونم با دوتا دختر...هوففف
نشستم سر میز که یه پیامک آمد به گوشیم...تهیونگ بود
[تهیونگ: بیا جامونو عوض کنیم وگرنه میگم هیونگ بوست نکنهاا]
خنده ای سر دادمو کلمه باشه رو فرستادم
ویو فردا توی مدرسه
×بچها برید داخل سالن
دست سول رو گرفتم و بسمت سالن حرکت کردم حتی ارائهای که کوک باید مینوشت هم نوشتم که یهو جا نزنه...حس کردم یکی داره پشتم راه میره شاید کوک بود؟نه....کیم بود چرا؟
=ا.ت دیروز کوک خوراکیاتو که برات اوردم ازم گرفت من رو هم زد بعد بوس کرد جدی اینا چه مرگشونه؟(اروم)
ا.ت: هوف چمیدونم الان این یکیش پشت سرمونه چیزی نگو(اروم)
=وای جدی دیگه کلافه شدم
همه به سالن رسیدن و پای میزان گروهی نشستن و تهیونگم کنار ا.ت نشست
ا.ت: هوم؟تو اینجا چیکار میکنی بگو رفیقت بیاد دیکه الان نوبت ما میشه
تهیونگ جامونو عوض کردیم..مشکلی داری کوچولو؟
ا.ت: ...ارائه رو که...تموم کردی؟
ته: هی هی بچه اروم بگیر دیگه تو که نمیخوای اینجا کارتو تموم کنم؟
ا.ت سری تکون داد و ارائشو پیش خودش مرور کرد معلم اسمشونو خوند اول باید ته ارائه میداد بعد ا.ت و بعد سول...بالا رفتن و بچهای مدرسه بادیدن تهیونگ جیغ زدن
!اوپا چرسنگسو(خوشتیپی)
!اوپا سرانگههههه
!کیم تهیونگ بیا پیشمم
تهیونگ لبخندی به ....
30🤤❤️
۴.۵k
۱۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.