چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p_31

کوک: جدی؟اون اینجور...به هر حال مهم نیست ببینم تو اینجا چیکار میکنی؟
ا.ت: راستش خیلی اتفاقا افتاده که اگه حوصله داشته باشی بهت میگم تو چرا اینجایی؟
کوک: بابام امسال میخواد کسی رو ببینه ظاهرا یه فرصت خیلی مهمه
ا.ت: اهوم منم داستانم شبیه باباته

ا.ت و کوک رفتند و جایی نشستن و ا.ت تعریف کرد که پدر مادرش مردن و الان با تهیونگ زندگی میکنه و مادرش تو وصعت نامه گفته که تو روز تولدش پدرش تو این جزیره منتظرشه پس اونم با تهیونگ امده اینجا و کوک هم گفت بعد از اینکه به ا.ت اعتراف کرده و تهیونگ براش آدم فرستاده توی سئول بخاطر روحیش پروش گل باز کرد و بعد از چند سال الان اینقدر کارش خوب شده که با شرکت ها قرار داد میبنده و امروز هم قرار داد بسته
ا.ت از کوک خواست که تو اولین فرصت که برگشتن به سئول پروش گل رو نشون بده بهش
کوک: حتما ببینم گفتی با تهیونگ امدی خب اون کجاست؟
ا.ت: نمیدونم از صبح حالش خوب نبود رفته بیرون فک نکنم کلا امروز ببینمش
کوک: ا.ت بیا در تماس باشیم و اگه میشه...راجب اون موقع واسه پیشنهادم منو ببخش
ا.ت: ما رفیقیم این حرفا رو ندارم که
کوک: نظرا چیه بریم یکم به سبک قدیم بگردیم(چشمک)
ا.ت: عالیه(چشمک)
ا.ت و کوک به سمت سرسبز ترین جای جزیره نامی رفتن و با قرض گرفتن وسایل کوه نوردی و گشتنو شروع کردن و بین راه کلی قرفه رو دیدن

ا.ت ویو
کوک همینقدر خوب بود...همینقدر که بدون فکر کردن به اینکه چند ساله همو ندیدیم و تهیونگ چه بلایی سرش آورده باهام راحت بود....عطرش بی نهایت خوشبو بود برای منی که خانوادم عطر ساز بودن بوی کوک از همشون بهتر بود و ابن بو از بچگیمون بود

[یه توضیح راجب رابطه کوک و ا.ت: ا.ت و کوک از بچگی با هم دوست بودند و همسن البته....بعد از جدایی مادر ا.ت از پدرش و اتفاقی که برای ا.ت توسط تهیونگ افتاد کوک در هر لحظه کنار دوست ۱۲ سالش بود و با هم مدریه رفتن و بزرگ شدن و تهیونگ هم از همون اول ازدواج پدرش تا سه سال بعد بخاطر کاری که با ا.ت کرده بود از اونا راحت بود اما بعد از برگشت ا.ت تهیونگ حس کرد خیلی تنهاس که همچین دوستی نداره پس خواست با کوک دویت شه اما کوک بچه خوبی بود و تهیونگ از بچگی اتیش پاره بود و کوک با دونستن اتفاقی که برا ا.ت افتاده چطور میتونست بره با ته دوست شه از اون به بعد همچی عادی بود اما تا کوک به ا.ت درخواست داد تهیونگ خیلی بی دلیل برای کوک ادم فرستاد و دو دست اونو خورد کردن اما ا.ت میخواست به ملاقات دویتش حتی برای یک باز بره اما همون تهیونگ نگذاشت این اتفاق بیافته....این تصوری بود که تو ذهن ا.ت و تهیونگ و جونگکوک بود اما رابطه اونا به همینجا خطم نمیشه....]

ا.ت رو زانوهاش خم شد و کوک رو صدا زد
...
60💜🌚
دیدگاه ها (۲۲)

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

لایو 12 ساعتی جیهوپ با 26.9m بیننده و 226m لایک به پایان رسی...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط