پارت

(پارت۲)
چایی ریختم و بردم. که یهو یارو گفت: به ازای بدهی هات دخترت رو میبرم.
من یهو چشمام چهارتا شد بابام یه نگاه به من کرد وگفت: باشه
اسم احمدی اروین بود.
گفت فردا میام میبرمش که بریم عقد کنیم چایی نخورد و پاشد منم رفتم اتاقم ونشستم به گریه کردن واقعا باور نمی شد که بابام منو معامله کرده. این قدر گریه کرده بودم که خوابم بده بود.
صبح با صدای در بیدار شدم بابام داشت داد میزد میگفت:سیمااا.
منم از ترس پاشدم و گفتم بله بابا گفت: تو چرا حاضر نیستی.
تازه دوزاریم افتاد که بله منو فروخته.
پاشدم واماده شدم یه کت مشکی بایه شلوار بوت کات (یادمپا گشاد) پوشیدم ویه شاله مشکی که لبه های شال مروارید داشت ویه کفش پانه بلند ارایش کمی کردم ورفتم بیرون.
که دیدم••••
دیدگاه ها (۰)

که دیدم بایه کت شلوارمشکی ولباس مشکی زیرش وایساده جلو در. رف...

(۴پارت)_مگه دیوونه شدی چرا جیغ میزنی.+وقتی رسیدیم خونه درو ب...

پارت (1)از مدرسه که داشتیم برمیگشتیم با بچه هاداشتیم برنامه ...

اسم فیک :زندگی تباه من

عشق مافیا پارت*²*

#مافیای_من #P11هان:صب بیدار شدم و دیدم لینو نیستنکنه رفته ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط