Psycho killerقاتل روانی

Psycho killer(قاتل روانی)

Part 18

صبح زیبایی بود بوی خوب گل های تازه شکوفا شده همراه عطر گیاهان نمناک در سراسر باغ زیبا پر شده بود ، درختان سرسبز و بانشاطی رشد کرده بود اما در میان انبوهی از این درختان یک نهال تازه متولد شده ای وجود داشت

ان نهال بسیار ظریف بود و نیاز به مراقب های ویژه ای داشت تا به درختی تنومند همانند باقی درختان این باغ تبدیل شود چرا که ان نهال با وجود اینکه ظریف بود دارای قدرت جادویی بود طبق افسانه ها این درخت میوه ای می دهد که هرکسی با خوردن ان میوه می توانست تنها یک ارزو کند

روزی پسرکی بسیار فقیر تصمیم گرفت هرطور شده این نهال را پیدا کند تا بتواند برای تنها خواهرش که از کل خانوادش براش باقی مونده بود کمک بگیرد

پسرک بسیار تلاش های بی‌شماری کرد شبانه روز به دنبال ان نهال جادویی بود ، سر راهش از هر کسی پرس و جو می کرد بلکه بتواند حتی شده یک سرنخ کوچکی از وجود ان نهال جادویی پیدا کند اما تنها کلمه ای که از دیگران می شنید و دیگر برایش عادی شده بود این بود ...........تو دیوانه ای .........

تنها چیزی که بهش امید ادامه راه می داد خواهرش بود سال ها گذشت پسرک ما حالا دیگر مردی شده بود اما همچنان دست از پیداکردن نهال جادویی برنداشته بود تا اینکه روزی برای پیاده روی صبحگاهی که با خواهرش میرفت و عادت هر روزش شده بود صحبتی کرد

پ: خواهر عزیزم خیلی معذرت میخوام نتونستم به قولم عمل کنم........ نتونستم تنها ارزوت در این دنیا بی رحم براورده کنم

پسرک با بغض حرف میزد و به خواهرش که برروی ویل*چر نشسته بود نگاه میکرد اما خواهرش با مهربونی و لبخندی که بر لب داشت روبه برادرش کرد و گفت

خ: داداشی جونم ....... من دیگر به این زندگی که دارم عادت کردم لطفا تو بخاطر من غصه نخور بجاش برام لبخند بزن باش ........ نمیخوام ناراحتیت ببینم

پسرک اشک هایش را پاک کرد ، روی زانوهایش روبه روی خواهرش نشست و سپس لبخندی زد و به راه خود ادامه دادن......... پایان

خب دیگ پسرم قصه هم تموم شد دیگر وقت خوابته

اما مامانی پس خواهرش چی شد ....... تونستن نهال جادویی پیدا کنن!!! ....... خواهرش به ارزوش میرسه!!!.......میتونه دوباره راه بره!!!........
مامانی من که اینجوری تا صبح فکرم مشغول میشه نمیتونم بخوابم(با حالت ناراحتی )

خوب پسرم تو دوست داری داستان چجوری تموم بشه (بالبخند)



ادامه دارد..........
دیدگاه ها (۰)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 19خوب پسرم تو دوست داری داستان...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 20با احساس گرسنگی از روی کاناپ...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 17بعدم اجوما به ات گفت بیاد ت...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 16راننده : خانم رسیدیم بعد از ...

معمای قتل کودک ناشناس آمریکا

( گناهکار ) ۱۰۲ part یون بیول عصبی روبه مادرش کرد : مامان بب...

گناهکار ) ۱۲۱ part بلافاصله از روی صندلی بلند شد و آشپزخانه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط