انتقام سخت p7
انتقام سخت p7
از زبان ات
با صدای گریه هانیول از خواب پا شدم و رفتم سمت اتاق هانیول بغلش کردم و ارومش کردم بعد بهش شیر دادم دوباره خابوندمش و رفتم اماده شدم هانیل رو هم اماده کردم رفتم پایین صبحانه خوردم و بعد رفتم سوار ماشین شدم هانیل رو گذاشتم عقب و به صندلی بچه بستمش خودمم پشت فرمون نشستم و رفتم سمت خونه تهیونگ بعد چند میم رسیدم
خانیل رو گرفتم. تو بغلم و رفتم زنگ خونرو زدم که یونا باز کرد با ی نیش خند رفتم داخل پدر و مادر ته تو حال بودن تا منو دیدن پا شدن تهیونگ اومد سمتم و هانیول رو گرفت تو بغلش رفتم جلو. و تعظیم ریزی به پدر و مادر ته کردم و گفتم
+مشتاگ دیدار خانواده ی سابق
مادر ته: چی شده بعد ۲سال اومدی و بچتو کردی تو چشمون
+اون فقط بچه ی من نیست بچه ی تهیونگ هم هست و شما که نوه خیلی میخواستین بیاین اینم نوه
پدر ته: بسه دیگه ات نگران بچت نباش برو ب کارات برس و بیا
+ممنون اوکی من دیگه میرم یونا جونم
☆هومم چیهه
+بای گلم چشمک و خنده
کیفی که وسایل هانیول توش بود رو دادم به خدمتکار و رفتم بیرون
چند ساعت بعد وقتی کار ات تموم شد
رفتم خونه ی ته رفتم داخل که پدر ته گفت بالا دارن بازی میکنن برو بچتو بردار رفتم بالا و رفتم اتاقی که قبلا متل من و ته بود الان با یونا شریک شده رفتم داخل که دیدم هانیول رو تخت نشسته و تهیونگ خابیده خندم گرفت رفتم روی تهیونگ رو کشیدم و هانیول رو گرفتم بغلم خواستم برم که تهیونگ بیدار شد
_ام اومدی
+اوهوم نمیخواستم بیدارت کنم
_ام میری وایسا
اومد باهام پایین هانیول رو بوسید و گفت
_اروم رانندگی کن مراقب خودت و بچم باش
+ام اوکی دیگه میرم بای
_بای
و رفتم سوار ماشینم شدم و رفتم خونه.....
پارت بعدی ۷تا لایک ۱۰تا کامنت
از زبان ات
با صدای گریه هانیول از خواب پا شدم و رفتم سمت اتاق هانیول بغلش کردم و ارومش کردم بعد بهش شیر دادم دوباره خابوندمش و رفتم اماده شدم هانیل رو هم اماده کردم رفتم پایین صبحانه خوردم و بعد رفتم سوار ماشین شدم هانیل رو گذاشتم عقب و به صندلی بچه بستمش خودمم پشت فرمون نشستم و رفتم سمت خونه تهیونگ بعد چند میم رسیدم
خانیل رو گرفتم. تو بغلم و رفتم زنگ خونرو زدم که یونا باز کرد با ی نیش خند رفتم داخل پدر و مادر ته تو حال بودن تا منو دیدن پا شدن تهیونگ اومد سمتم و هانیول رو گرفت تو بغلش رفتم جلو. و تعظیم ریزی به پدر و مادر ته کردم و گفتم
+مشتاگ دیدار خانواده ی سابق
مادر ته: چی شده بعد ۲سال اومدی و بچتو کردی تو چشمون
+اون فقط بچه ی من نیست بچه ی تهیونگ هم هست و شما که نوه خیلی میخواستین بیاین اینم نوه
پدر ته: بسه دیگه ات نگران بچت نباش برو ب کارات برس و بیا
+ممنون اوکی من دیگه میرم یونا جونم
☆هومم چیهه
+بای گلم چشمک و خنده
کیفی که وسایل هانیول توش بود رو دادم به خدمتکار و رفتم بیرون
چند ساعت بعد وقتی کار ات تموم شد
رفتم خونه ی ته رفتم داخل که پدر ته گفت بالا دارن بازی میکنن برو بچتو بردار رفتم بالا و رفتم اتاقی که قبلا متل من و ته بود الان با یونا شریک شده رفتم داخل که دیدم هانیول رو تخت نشسته و تهیونگ خابیده خندم گرفت رفتم روی تهیونگ رو کشیدم و هانیول رو گرفتم بغلم خواستم برم که تهیونگ بیدار شد
_ام اومدی
+اوهوم نمیخواستم بیدارت کنم
_ام میری وایسا
اومد باهام پایین هانیول رو بوسید و گفت
_اروم رانندگی کن مراقب خودت و بچم باش
+ام اوکی دیگه میرم بای
_بای
و رفتم سوار ماشینم شدم و رفتم خونه.....
پارت بعدی ۷تا لایک ۱۰تا کامنت
۱۵.۸k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.