خون اشام من
خون اشام من
Part 10
_خب راستش من ..من دوست دارم
چی دوسم داری؟
_نه تنها دوست دارم بلکه عاشقتم
خب راستش منم..دوست دارم
ویو ا.ت
جونگکوک بهم گفت دوسم داره راستش منم یه حسایی بهش داشتم پس قبول کردم یهو دیدم داره میبو.ستم همه بهمون زل زده بودن منم نمیتونستم حرکتی انجام بدم
_چیشده؟
همه ...همه بهمون زل زدن
_خب مگه چیه نمیتونم دوست دخترمو ببو.سم
یاااا تو همین الان بهم اعتراف کردی
_خببب از اونجا که من ادم رمانتیکیم باید..
باشه باشه من تسلیمم
_(خنده)خب دیگه بسه مردم دارن با نگاهشون مارو میخورن من برم پیش بقیه خون اشاما توهم فعلا چیزی نخور تو دنیای خون اشاما فکر نکنم چیزی به درد خوردن بخوره اونم تو قلعه اقای لی(با خنده)
نه نه حواسم هست برو خیالت راحت
_دوست دارم
منم همینطور
ویو ا.ت
جونگکوک رفت پیش بقیه خوناشاما داشتم از مهمونی لذت میبردم که یهو دستم با یه چیز تیز خراشیده شد برای اینکه جونگکوک بفهمه یه جیغ بنفش کشیدم
ویو جونگکوک
داشتم با خون اشاما حرف میزدم که یهو صدای جیغ اومد دیدم ا.ت دستش زخمی شده و همینجوری داره ازش خون میچکه وایسا ببنم به دور برم نگاه کردم دیدم همه زل زدن بهش اما نه از تعجب از گشنگی سریع رفتم پیشش
_ا.ت ببین تو الان نوشیدنی ریخته رو لباست اگه اونا بفهمن خون خودته میکشنت
باشه .. جونگکوک دستم...درد میکنه(گریه)
_قربونت بشم من بیا بریم تو اتاق(تو غلط می کنی قربون کسی بشی مستر جئون)
جونگکوک میشه بریم خونه(خودم دارم مینویسم ولی چقدر لوسه)
_باشه بریم ..... ببهشید من باید برم خونه ممنونم از دعوتتون اقای لی
بریم؟(گریه)
_گریه نکن چاگیا بیا بریم
Part 10
_خب راستش من ..من دوست دارم
چی دوسم داری؟
_نه تنها دوست دارم بلکه عاشقتم
خب راستش منم..دوست دارم
ویو ا.ت
جونگکوک بهم گفت دوسم داره راستش منم یه حسایی بهش داشتم پس قبول کردم یهو دیدم داره میبو.ستم همه بهمون زل زده بودن منم نمیتونستم حرکتی انجام بدم
_چیشده؟
همه ...همه بهمون زل زدن
_خب مگه چیه نمیتونم دوست دخترمو ببو.سم
یاااا تو همین الان بهم اعتراف کردی
_خببب از اونجا که من ادم رمانتیکیم باید..
باشه باشه من تسلیمم
_(خنده)خب دیگه بسه مردم دارن با نگاهشون مارو میخورن من برم پیش بقیه خون اشاما توهم فعلا چیزی نخور تو دنیای خون اشاما فکر نکنم چیزی به درد خوردن بخوره اونم تو قلعه اقای لی(با خنده)
نه نه حواسم هست برو خیالت راحت
_دوست دارم
منم همینطور
ویو ا.ت
جونگکوک رفت پیش بقیه خوناشاما داشتم از مهمونی لذت میبردم که یهو دستم با یه چیز تیز خراشیده شد برای اینکه جونگکوک بفهمه یه جیغ بنفش کشیدم
ویو جونگکوک
داشتم با خون اشاما حرف میزدم که یهو صدای جیغ اومد دیدم ا.ت دستش زخمی شده و همینجوری داره ازش خون میچکه وایسا ببنم به دور برم نگاه کردم دیدم همه زل زدن بهش اما نه از تعجب از گشنگی سریع رفتم پیشش
_ا.ت ببین تو الان نوشیدنی ریخته رو لباست اگه اونا بفهمن خون خودته میکشنت
باشه .. جونگکوک دستم...درد میکنه(گریه)
_قربونت بشم من بیا بریم تو اتاق(تو غلط می کنی قربون کسی بشی مستر جئون)
جونگکوک میشه بریم خونه(خودم دارم مینویسم ولی چقدر لوسه)
_باشه بریم ..... ببهشید من باید برم خونه ممنونم از دعوتتون اقای لی
بریم؟(گریه)
_گریه نکن چاگیا بیا بریم
۱۲.۵k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.