ارباب مافیا
ارباب مافیا
Part ۱۵
ویو جونگکوک
کمکش کردم بیاد سوار ماشین شه
ا.ت:عاممم اسمت چیه
جونگکوک:جونگکوک
ا.ت:شبیه خرگوشی
جونگکوک:من؟
ا.ت :اره خیلی کیوتی
جونگکوک:تو بیشتر
ا.ت:من یکم بخابم رسیدیم بیدارم کن
جونگکوک:باش بخواب
ا.ت خوابید یاد اون روز ف.اکی افتادم کلشکی به حرفش گوش میدادم تند نمیرفتم ا.ت راست میگفت اصلا من چرا به اون پسره اعتماد کردم اون مست بود بعد چرا اسم ا.ت بلد نبود من واقعا احمقم(عه جونگکوک این چه حرفیه)رسیدیم خونه ا.ت براید استایل بغل کرد و گذاشتم رو تخت چندروزه به تهیونگ زنگ نزدم
جونگکوک:الو تهیونگ چطوری؟
تهیونگ :به به جونگکوک خان چیشده از عشق و عشق بازی دست کشیدی یاد ما کردی
جونگکوک:اره دیگه یه چیزی شده
تهیونگ:چیشده دعواتون شده؟
جونگکوک:نه(ماجرا رو تعریف میکنه)
تهیونگ:خب حالا می خوای چیکار کنی
جونگکوک:نمیدونم برای همین ازت کمک می خوام
تهیونگ:بنظرم دوباره همون سفرو برو و اتفاقاشو شبیه سازی کن منم بهت کمک میکنم
جونگکوک:فکر خوبیه دلم می خواد هر چی زودتر حافظش برگرده کی این کارو انجام بدیم
تهیونگ:امروز و سرگرمش کن فیلم ببین و...پس فردا نقشه مونو عملی میکنیم
جونگکوک:باشه خدافظ
تهیونگ:خدافظ
ا.ت:با کی حرف میزدی
جونگکوک:بیدار شدی با یکی از دوستام
ا.ت:فضول نیستما فقط دختره یا پسر
جونگکوک:میدونی اگه کل دنیارم فراموش کنی فضولیت همیشگیه پسره
ا.ت:خوبه من گشنمههه
جونگکوک:شکمو چی بپزم بخوریم
ا.ت:پیتزا سفارش بده
جونگکوک:چشم بانو
جونگکوک:خب پیتزا رو ۱۵ دقیقه دیگه میارن تا اون موقع بیا فیلم و انتخاب کنیم
ا.ت:باشه....اومم ترسناک بزار
جونگکوک:مطمئنی نمیترسی؟
ا.ت:اره بزار
جونگکوک:باشه
دینگ دینگ(صدای زنگ)
یکی از خدمتکارا درو باز کرد خدمتکارا کاری به هیچکس ندارن چه ساکت و خوبن😂
جونگکوک:خببب اینم پیتزا و فیلم
ویو ا.ت
این پسره جونگکوک که میگه دوست پسرمه هم خیلی خوشتیپ و خوشگله هم مهربون و کیوت چه دوست پسری دارم با اینکه چیزی ازش یادم نمیاد ولی دوسش دارم 🫠تازه برام پیتزا هم خریده وسطای فیلم ترسناک بودیم که یهو جنه پرید منم ترسیدم و پریدم بغلش
ویو جونگکوک
وسطای فیلم بود که ا.ت یهو پرید بغلم
ا.ت:ببخشید ترسیدم
جونگکوک:نه اشکالی نداره میتونی تو بغلم بمونی
جونگکوک:خببب اینم تموم شد دیگه چیکار....
دیدم خوابیده به علاوه شکمو بودنش خیلیم خوابالوعه گذاشتمش رو تخت و خودمم کنارش خوابیدم.....
پرش زمانی فردا صبح
ویو جونگکوک
با نور خورشید بیدار شدم دیدم ا.ت خیلی کیوت تو بغلم خوابیده خب وقتشه نقشمو عملی کنم وسایلارو جمع کردم و ا.ت رو بیدار کردم
جونگکوک:ا.ت ا.ت بیدار شو می خوایم بریم مسافرت
ا.ت:عومممم کجا؟
جونگکوک:بوسان.....
Part ۱۵
ویو جونگکوک
کمکش کردم بیاد سوار ماشین شه
ا.ت:عاممم اسمت چیه
جونگکوک:جونگکوک
ا.ت:شبیه خرگوشی
جونگکوک:من؟
ا.ت :اره خیلی کیوتی
جونگکوک:تو بیشتر
ا.ت:من یکم بخابم رسیدیم بیدارم کن
جونگکوک:باش بخواب
ا.ت خوابید یاد اون روز ف.اکی افتادم کلشکی به حرفش گوش میدادم تند نمیرفتم ا.ت راست میگفت اصلا من چرا به اون پسره اعتماد کردم اون مست بود بعد چرا اسم ا.ت بلد نبود من واقعا احمقم(عه جونگکوک این چه حرفیه)رسیدیم خونه ا.ت براید استایل بغل کرد و گذاشتم رو تخت چندروزه به تهیونگ زنگ نزدم
جونگکوک:الو تهیونگ چطوری؟
تهیونگ :به به جونگکوک خان چیشده از عشق و عشق بازی دست کشیدی یاد ما کردی
جونگکوک:اره دیگه یه چیزی شده
تهیونگ:چیشده دعواتون شده؟
جونگکوک:نه(ماجرا رو تعریف میکنه)
تهیونگ:خب حالا می خوای چیکار کنی
جونگکوک:نمیدونم برای همین ازت کمک می خوام
تهیونگ:بنظرم دوباره همون سفرو برو و اتفاقاشو شبیه سازی کن منم بهت کمک میکنم
جونگکوک:فکر خوبیه دلم می خواد هر چی زودتر حافظش برگرده کی این کارو انجام بدیم
تهیونگ:امروز و سرگرمش کن فیلم ببین و...پس فردا نقشه مونو عملی میکنیم
جونگکوک:باشه خدافظ
تهیونگ:خدافظ
ا.ت:با کی حرف میزدی
جونگکوک:بیدار شدی با یکی از دوستام
ا.ت:فضول نیستما فقط دختره یا پسر
جونگکوک:میدونی اگه کل دنیارم فراموش کنی فضولیت همیشگیه پسره
ا.ت:خوبه من گشنمههه
جونگکوک:شکمو چی بپزم بخوریم
ا.ت:پیتزا سفارش بده
جونگکوک:چشم بانو
جونگکوک:خب پیتزا رو ۱۵ دقیقه دیگه میارن تا اون موقع بیا فیلم و انتخاب کنیم
ا.ت:باشه....اومم ترسناک بزار
جونگکوک:مطمئنی نمیترسی؟
ا.ت:اره بزار
جونگکوک:باشه
دینگ دینگ(صدای زنگ)
یکی از خدمتکارا درو باز کرد خدمتکارا کاری به هیچکس ندارن چه ساکت و خوبن😂
جونگکوک:خببب اینم پیتزا و فیلم
ویو ا.ت
این پسره جونگکوک که میگه دوست پسرمه هم خیلی خوشتیپ و خوشگله هم مهربون و کیوت چه دوست پسری دارم با اینکه چیزی ازش یادم نمیاد ولی دوسش دارم 🫠تازه برام پیتزا هم خریده وسطای فیلم ترسناک بودیم که یهو جنه پرید منم ترسیدم و پریدم بغلش
ویو جونگکوک
وسطای فیلم بود که ا.ت یهو پرید بغلم
ا.ت:ببخشید ترسیدم
جونگکوک:نه اشکالی نداره میتونی تو بغلم بمونی
جونگکوک:خببب اینم تموم شد دیگه چیکار....
دیدم خوابیده به علاوه شکمو بودنش خیلیم خوابالوعه گذاشتمش رو تخت و خودمم کنارش خوابیدم.....
پرش زمانی فردا صبح
ویو جونگکوک
با نور خورشید بیدار شدم دیدم ا.ت خیلی کیوت تو بغلم خوابیده خب وقتشه نقشمو عملی کنم وسایلارو جمع کردم و ا.ت رو بیدار کردم
جونگکوک:ا.ت ا.ت بیدار شو می خوایم بریم مسافرت
ا.ت:عومممم کجا؟
جونگکوک:بوسان.....
۱۴.۳k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.