بیشتر دلش می خواست فرار کند. اگر می توانست از خودش هم فرا
بیشتر دلش می خواست فرار کند. اگر می توانست از خودش هم فرار کند، حتما این کار را می کرد.
در این لحظه دیگر نمی توانست بگوید که تنها دیگران مقصر هستند. اکنون خودش هم گناهکار بود.
او با خود کارهایی کرده بود که هیچ شخص دیگری انجام نداده بود. آنقدر به خود آسیب زده بود که چیزی از وجودش باقی نمانده بود. کارهایی کرده بود که به خود قول داده بود هیچ وقت انجام ندهد.
او اکنون به مرحله ای رسیده بود که بیشتر از همه، از خود به ستوه آمده بود. تنها آرزویش فرار و فراموشی بود. آیا روزی این آرزو حقیقی می شود؟
در این لحظه دیگر نمی توانست بگوید که تنها دیگران مقصر هستند. اکنون خودش هم گناهکار بود.
او با خود کارهایی کرده بود که هیچ شخص دیگری انجام نداده بود. آنقدر به خود آسیب زده بود که چیزی از وجودش باقی نمانده بود. کارهایی کرده بود که به خود قول داده بود هیچ وقت انجام ندهد.
او اکنون به مرحله ای رسیده بود که بیشتر از همه، از خود به ستوه آمده بود. تنها آرزویش فرار و فراموشی بود. آیا روزی این آرزو حقیقی می شود؟
۱.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.