Psycho killerقاتل روانی

Psycho killer(قاتل روانی)

Part 32

پس بدون اینکه فکری کند به دنبال انها راه افتاد چاره ای نداشت تنها و گرسنه بود در این موقعیت یتیم خونه بهترین جا برای موندن بود

دقایقی بعد به یک عمارت بسیار بزرگ رسید از درب میله ای گذر کرد و به دنبال اون بچه ها به داخل عمارت رفت با سالن و اتاق های بسیار زیادی مواجه شد البته طبیعیم بود یک عالمه بچه به مکان بزرگی هم نیاز داشت

همانطور که از اتاق ها گذر می کرد با حس کردن بوی خوب شیرینی مواجه شد بدون لحظه مکث کردن به راه افتاد تا اینکه با دیدن ظرف بزرگی پر از شیرینی های تازه و خوشمزه بر روی میز دیگر نتوانست طاقت بیاره به سمتش رفت اما قدش نمی‌رسید پس صندلی کنار میز با تمام زوری که داشت هل داد پاهای کوچولوش بر روی صندلی گذاشت بالا رفت همین که میخواست از شیرینی ها بردارد ناگهان با شنیدن صدای دادی که از پشت سرش می اومد برگشت و به فردی که با عصبانیت نگاهش می‌کرد مواجه شد زن تقریبا سن بالایی بود از اون پیش بند سفید که برتن داشت همراه با کلاه سفید بر روی سرش معلوم بود اشپز این عمارته

پسر کوچولو همانطور به زن روبه روییش زل زده بود که با داد دوباره ای که زن زد ترسید و شروع به لکنت حرف زدن کرد

....... : اهای تو اینجا چی کار می کنی ؟؟ مگر نمیدونی نباید بی اجازه چیزی برداری هاااان

پسر کوچولو : من مع.....ذر....ت می....خ...وا.....م خ...ان...م (من معذرت میخوام خانم)

زن با دیدن لکنت پسر کوچولو نفسی از روی کلافگی زد و سپس نگاهش به پسر کوچولو داد همین که میخواست چیز دیگری بگوید نگاهش به لباسی که برتن داشت افتاد درسته لباسش اصلا به بچه های دیگر یتیم خونه نمیخورد و قیافش تاحالا ندیده بودتش با خودش گفت نکنه اینم .........بهتره برم خانم صدا کنم

سپس روبه پسر کوچولو کرد و اروم بر روی صندلی نشوندتش و یک تیکه از شیرینی خوشمره بهش داد و با لحن ملایمی گفت

....... : پسر جون من الان میرم اما زودی برمیگردم از جات تکون نخور باش

پسر کوچولو نگاهی به شیرینی کرد سپس با لبخند گفت

...... : باش خانم خوشگله

زن تقریبا سن بالا کسی که به پسر کوچولو شیرینی داد اشپز چندین ساله این یتیم خونه بود کسی بود که مهربون اما در عین حال عصبی هم بود در انجا با اسم خانم لمبرت شناخته میشد با قدم های محکم به سمت اتاق مدیر رفت بعد از تقی که به در زد وارد شد

لمبرت (اشپز یتیم خانه) : خانم سوفیا ..... خانم سوفیا شما کجایید ...... شما اونجا چیکار می کنید







ادامه دارد ..........
دیدگاه ها (۰)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 33لمبرت (اشپز یتیم خانه) : خان...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 34سوفیا همین که میخواست دست جی...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 31 (شروع فصل دوم )15 سال قبل پ...

تیزر فیک قاتل روانی (Psycho killer)

زود قضاوت نکن

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: ☆part¹" ...

《 ازدواج نافرجام 》⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩ پارت 84 ⁦(⁠๑⁠˙⁠❥⁠˙⁠๑⁠)⁩با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط