رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۶۲
دیانا، خدا کنه خوب بشه زنگ زدم به یکی از بچه ها با هم بریم بیرون
ارسلان، حالم خیلی بهتر بود دستش درد نکنه اصلا آدرس و از کجا آورده خیلی این دختره بلا چی بگم قرص و داروم و خوردم خوابیدم باید استراحت کنم فردا بتونم برم دانشگاه
دیانا، با نیکه رفتیم کافه قهوه سفارش دادیم
نیکا، راستی دیانا از عشقت چه خبر
دیانا، دورش بگردم بچم مریض شده
نیکه،اوه بچم
دیانا، اوهوم
نیکا،زود خوب میشه نگران نباش
دیانا، براش سوپ پختم بردم
نیکا، وای دختر دیونه ای
دیانا، دوسش دارم
نیکا، از کجا معلوم اون ترو دوست داره
دیانا، نیکااا
نیکا،کوفت
دیانا، دوسم داره
نیکا،از کجا میدونی
دیانا، معلومه
نیکا،عه پس مبارکه یه عروسی افتادیم
دیانا، دوتایی زدیم زیر خنده بعد از کلی گشتن با نیکا رفتیم خونه من ۴یلم دیدم حسابی خونه و گند زدیم وای چقدر خوش گذشت شب شد وقتی سرمون و گذاشتیم رو بالش خوابمون برد
... فردا ...
پارت ۶۲
دیانا، خدا کنه خوب بشه زنگ زدم به یکی از بچه ها با هم بریم بیرون
ارسلان، حالم خیلی بهتر بود دستش درد نکنه اصلا آدرس و از کجا آورده خیلی این دختره بلا چی بگم قرص و داروم و خوردم خوابیدم باید استراحت کنم فردا بتونم برم دانشگاه
دیانا، با نیکه رفتیم کافه قهوه سفارش دادیم
نیکا، راستی دیانا از عشقت چه خبر
دیانا، دورش بگردم بچم مریض شده
نیکه،اوه بچم
دیانا، اوهوم
نیکا،زود خوب میشه نگران نباش
دیانا، براش سوپ پختم بردم
نیکا، وای دختر دیونه ای
دیانا، دوسش دارم
نیکا، از کجا معلوم اون ترو دوست داره
دیانا، نیکااا
نیکا،کوفت
دیانا، دوسم داره
نیکا،از کجا میدونی
دیانا، معلومه
نیکا،عه پس مبارکه یه عروسی افتادیم
دیانا، دوتایی زدیم زیر خنده بعد از کلی گشتن با نیکا رفتیم خونه من ۴یلم دیدم حسابی خونه و گند زدیم وای چقدر خوش گذشت شب شد وقتی سرمون و گذاشتیم رو بالش خوابمون برد
... فردا ...
۷.۶k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.