سناریو...
⋆وقتی مستی و ازشون درخواست های چرت و پرت میکنی
p1
نامجون
ا.ت: هی یارو من یه دختر بچه دیدم ...اونو میخوام...بدووو برام بیارش
نامی: چگی اروم آبرومو بردی دختر بچه چیه
ا.ت: ابروووووو (داد)من؟(اروم)یا گفتم برو اون پسره رو بگیر
نامی: مگه دختر نبود
ا.ت: مگه چه فرقی میکنه کون جفتشون گرد بود
نامی: ا.ت عشقم بیا بریم خونه
ا.ت: خونه؟باشه ولی ...گوشتو بیار
نامجون به سمت ا.ت میاد که ا.ت با مسائل گوشش میگه ولی اون دختره که پشتمه رو نگا اون کونش خیلی بزرگترهههه
نامجون به عقب نگاه میکنه و ا،تو تو اینه لباس فروشی میبینه و میزنه زیر خنده
نامی: چی میخوای؟
ا.ت: من...میخوام...بهش دست بگیرم
غش خنده نامی دوباره بالا میاد و دستشو میزاره رو باس*نت و میفشارش و تو گوشت میگه
نامی: ببین من تونستم بهش دست بگیرم...حالا تو باید به کی* مرد کنارش دست بزنی
جین
هوفی میکشه و میگه
جین: بعدی...
ا.ت: عاممم بنویس تک شاخ مستطیل شکل با دو تا شیشه کلاهی
جین: ....خب بعدی
ا.ت: بالشت پرنده از همونا که تو برنامه کودکاس بعد باید حتما توش چیپس باشهه و تز زیرش بارون نقطه بباره
جین: خدااا بارون نقطه بهتره....خودت نجاتم بده...خب بعدی
ا.ت: ساعت پارچه ای که هر ساعت عسل بده و بگه سلام یا نه نه....
جین: (خدا توبه)
یونگی
بخداااااا ولم کن همه میگن دختره دیوونستا
ا.ت: خب بگننن تو باید سرتو از یقمو بیاری بیرون میو کنی
یونگی: باشه باشه بریم خونه هر کار بگی میکنم
ا.ت: نع!!!! الانننن انجام بدهههه
یونگی: آخه تو تولد داداشم چطوری اینکار رو بکنم تازه لباس تو گنجایش یه کله رو نداره جر میخوره
ا.ت: باشه...بریم خونه پس
یونگی: صبر کن مراسم تموم شع
ا.ت: یااااااا(داد کلفت)بریم خونههه
یونگی: هَرَسو هَرَسو کُمان هَ رَا گو(فهمیدم فهمیدم گفتم تمومش کن)
ا.ت: کُره کابیشتا(باشه بزن بریم)
رفتید خونه و تو انواع میو ها ازش گرفتی حتا از تو استین
جیهوپ
در خونه رو باز میکنه و میاد تو و با صدی بلند میگه(من امدم)اما جوابی نمیشنوه به سمت حال میره ولی تو نیستی به سمت اتاقتون میره و نیستی وقتی به آشپزخونه میره تو رو میبینه که سرتو گذاشتی روی میز و یه پیک سوجو داری با چند تا بطری خالی جلوت...هوفی میکشه و شیشه ها رو جمع میکنه که تا صدای به هم خوردن شیشه ها بیدار میشی
ا.ت: اومم...امدی؟
جیهوپ: ا.ت چکار میکنی چرا اینقدر میخوری
ا.ت: همینجوری خوردم ...کُنده چیگم کاجی اُدی سوُ س؟ُ(ولی تا الان کجا بودی تو؟)
جیهوپ: کار
ا.ت: پس بیا منو ببر تو اتاق
هوبی که به میز تکیه داده بود و بهت نگاه میکرد آهی کشید و کمرتو گرفت و بلندت کرد
هوبی: خودت راه برو
ا.ت: نهههه میخوام شوهرم منو ببره
هوبی: هوفففففف باشه بیا بغلم
ادامه جیهوپ در کامنتا
❤
p1
نامجون
ا.ت: هی یارو من یه دختر بچه دیدم ...اونو میخوام...بدووو برام بیارش
نامی: چگی اروم آبرومو بردی دختر بچه چیه
ا.ت: ابروووووو (داد)من؟(اروم)یا گفتم برو اون پسره رو بگیر
نامی: مگه دختر نبود
ا.ت: مگه چه فرقی میکنه کون جفتشون گرد بود
نامی: ا.ت عشقم بیا بریم خونه
ا.ت: خونه؟باشه ولی ...گوشتو بیار
نامجون به سمت ا.ت میاد که ا.ت با مسائل گوشش میگه ولی اون دختره که پشتمه رو نگا اون کونش خیلی بزرگترهههه
نامجون به عقب نگاه میکنه و ا،تو تو اینه لباس فروشی میبینه و میزنه زیر خنده
نامی: چی میخوای؟
ا.ت: من...میخوام...بهش دست بگیرم
غش خنده نامی دوباره بالا میاد و دستشو میزاره رو باس*نت و میفشارش و تو گوشت میگه
نامی: ببین من تونستم بهش دست بگیرم...حالا تو باید به کی* مرد کنارش دست بزنی
جین
هوفی میکشه و میگه
جین: بعدی...
ا.ت: عاممم بنویس تک شاخ مستطیل شکل با دو تا شیشه کلاهی
جین: ....خب بعدی
ا.ت: بالشت پرنده از همونا که تو برنامه کودکاس بعد باید حتما توش چیپس باشهه و تز زیرش بارون نقطه بباره
جین: خدااا بارون نقطه بهتره....خودت نجاتم بده...خب بعدی
ا.ت: ساعت پارچه ای که هر ساعت عسل بده و بگه سلام یا نه نه....
جین: (خدا توبه)
یونگی
بخداااااا ولم کن همه میگن دختره دیوونستا
ا.ت: خب بگننن تو باید سرتو از یقمو بیاری بیرون میو کنی
یونگی: باشه باشه بریم خونه هر کار بگی میکنم
ا.ت: نع!!!! الانننن انجام بدهههه
یونگی: آخه تو تولد داداشم چطوری اینکار رو بکنم تازه لباس تو گنجایش یه کله رو نداره جر میخوره
ا.ت: باشه...بریم خونه پس
یونگی: صبر کن مراسم تموم شع
ا.ت: یااااااا(داد کلفت)بریم خونههه
یونگی: هَرَسو هَرَسو کُمان هَ رَا گو(فهمیدم فهمیدم گفتم تمومش کن)
ا.ت: کُره کابیشتا(باشه بزن بریم)
رفتید خونه و تو انواع میو ها ازش گرفتی حتا از تو استین
جیهوپ
در خونه رو باز میکنه و میاد تو و با صدی بلند میگه(من امدم)اما جوابی نمیشنوه به سمت حال میره ولی تو نیستی به سمت اتاقتون میره و نیستی وقتی به آشپزخونه میره تو رو میبینه که سرتو گذاشتی روی میز و یه پیک سوجو داری با چند تا بطری خالی جلوت...هوفی میکشه و شیشه ها رو جمع میکنه که تا صدای به هم خوردن شیشه ها بیدار میشی
ا.ت: اومم...امدی؟
جیهوپ: ا.ت چکار میکنی چرا اینقدر میخوری
ا.ت: همینجوری خوردم ...کُنده چیگم کاجی اُدی سوُ س؟ُ(ولی تا الان کجا بودی تو؟)
جیهوپ: کار
ا.ت: پس بیا منو ببر تو اتاق
هوبی که به میز تکیه داده بود و بهت نگاه میکرد آهی کشید و کمرتو گرفت و بلندت کرد
هوبی: خودت راه برو
ا.ت: نهههه میخوام شوهرم منو ببره
هوبی: هوفففففف باشه بیا بغلم
ادامه جیهوپ در کامنتا
❤
۶.۴k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.